معنی آنتراسیت، کک

حل جدول

آنتراسیت، کک

نوعی زغال سنگ


آنتراسیت ، کک ، تورب

نوعی زغال سنگ


آنتراسیت

زغال سنگ براق

زغال سنگ مرغوب

گویش مازندرانی

کک

کک حشره ی موزی و گزنده که در فارسی نیز کک گفته شود

فرهنگ عمید

آنتراسیت

نوعی زغال‌سنگ سیاه، براق، سبک‌ با ۹۳ تا ۹۵ درصد کربن که بهترین مادۀ قابل احتراق در کوره و بخاری است،

فرهنگ فارسی هوشیار

آنتراسیت

فرانسوی تاو زغال

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آنتراسیت

تاوزغال، زغا لسنگ ناب

لغت نامه دهخدا

کک

کک. [ک َ] رمز است. کذلک را در کتابت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کک. [ک َ] (اِ) گیاهی و رستنیی را گویند. (برهان). گیاه. (شعوری). گیاهی ترش. (ناظم الاطباء).

کک. [ک ُ] (فرانسوی، اِ) قسمی زغال سنگ که در کوره های آهنگری به کار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کک. [ک َ] (اِ) کیک. نام حشره ای که میگزد. حشره ای است از راسته ٔ مخفی بالان و دارای پاهای مستعد جهیدن است که از خون پستانداران تغذیه می کند و طول آن در حدود 4 میلیمتر است و گاه موجب انتقال بیماریهای خطرناکی از قبیل طاعون و جز آن می گردد و رجوع به لاروس و فرهنگ فارسی معین و کیک شود:
ریش انبوه پر ز اشپش و کک
زیراو اوفتاده تحت حنک.
دهخدا.
- کک او هم نمی پرد.
- کک به تنبان افتادن،به اضطراب درآمدن. مضطرب شدن.
- ککشان نگزیدن، هیچ متأثر نشدن از... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کک.[ک ُ] (ص) ماکیان که از تخم کردن بازمانده و مست شده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). و این مخفف کرک است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). کُرچ. || (اِ) به ترکی، بیخ و ریشه ٔ علف را گویند. (برهان).

کک. [ک َ] (اِ) نانی باشد که از آرد خشکه پزند. (برهان) (ناظم الاطباء). نان تنک که از خشکه پزند و بدین معنی مخفف کاک است که قاق معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ شعوری). کاک. کعک. رجوع به هریک از این مترادفات شود.

تعبیر خواب

کک

دیدن کک به خواب، دلیل بر دشمنیضعیف است. اگر بیند ککی او را بگزید، دلیل است از دشمنی سخنی سخت شنود. اگر بیندککی را بکشت، دلیل است بر دشمن قهر نماید.

اگر بیند ککان بسیار بر تن او جمع شدند، دلیل است بر زبان مردم عام افتد و مضرت بیند. - محمد بن سیرین

معادل ابجد

آنتراسیت، کک

1162

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری