معنی آوازی در دستگاه شور

حل جدول

آوازی از دستگاه شور

افشاری


آوازی در دستگاه شور

ابو عطا

ابوعطا، افشاری، بیات ترک، بیات کرد، دشتی

ابوعطا، بیات ترک

افشاری

دشتی

بیات ترک

ابوعطا


آوازی در دستگاه همایون

بیات اصفهان

فارسی به ایتالیایی

لغت نامه دهخدا

هم آوازی

هم آوازی. [هََ] (حامص مرکب) هم آواز شدن یا بودن. هم صدا شدن. || برابری. هم سنگی:
برون ز حکمت و انواع آن که در هر باب
تو را رسد که کنی با فلک هم آوازی.
ظهیر فاریابی.


خوش آوازی

خوش آوازی. [خوَش ْ / خُش ْ] (حامص مرکب) خوش صدائی. خوش نغمه ای. خوش الحانی:
خوش آوازی ناله ٔ چنگ او
خبر دادش از روی گلرنگ او.
نظامی.
جهانجوی را زآن دل آرام چست
خوش آوازی و خوبی آمد درست.
نظامی.


نرم آوازی

نرم آوازی. [ن َ] (حامص مرکب) نرم آواز بودن. رجوع به نرم آواز شود.


ناخوش آوازی

ناخوش آوازی. [خوَش ْ / خُش ْ] (حامص مرکب) ناخوش آواز بودن. آواز منکر داشتن. آواز خوش نداشتن. صفت ناخوش آواز.


شور

شور. (نف مرخم) شوینده. (رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). مخفف شورنده بجای شوینده، در ترکیبات: قالی شور. مرده شور. خودشور. طلاشور. ریگ شور. جامه شور. روشور. تن شور. سرشور (گِل ِ...). کهنه شور. قاب شور (جل...). گوش شور (آلت طبیب). لگن شور (با خطابی به استخفاف پرستار بیمار را). تخته شور. (یادداشت مؤلف). رجوع به هر یک از این ترکیبات شود. || (اِمص) عمل شستن. یک بار شستن (در جامه). شستن و پاکیزه ساختن به آب. (برهان) (جهانگیری): شور اول این جامه است. یک شور بیشتر نرفته است. (یادداشت مؤلف).

معادل ابجد

آوازی در دستگاه شور

1225

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری