معنی آونگ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ریسمانی که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را به آن می بندند و از سقف می آویزند تا فاسد نشود، هر چیز آویخته، معلق، جسم سنگینی که گرد محور ثابتی حرکت کند، مانند پاندول ساعت. [خوانش: (وَ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
ریسمانی که خوشههای انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶)،
(صفت) هر چیز آویخته، آویزان،
(فیزیک) جسم سنگینی که به ریسمان آویزان کنند و حرکتی متناوب به طرفین دارد، پاندول: آونگ ساعت،
حل جدول
پاندول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آویخته، آویز، پاندول، معلق
فارسی به انگلیسی
Pendulum
فارسی به ترکی
hevenk
نام های ایرانی
دخترانه، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) رشته ای که خوشه های انگور و دیگر میوه ها را بدان بندند و از سقف آویزند تا فاسد نشود، هر چیز آویخته معلق، جسم وزینی که حول محوری ثابت حرکت کند مانند پاندول ساعت. یا آونگ الکتریکی (برقی) آلتی است مشکل از گلوله ای سبک وزن (مغزنی آقطی) که بنخی ابریشمین آویخته است پاندول الکتریک
فرهنگ پهلوی
شبنم، ژاله، زنگ صدا دار
معادل ابجد
77