معنی آژان قدیم

حل جدول

ترکی به فارسی

آژان

نماینده 2- جاسوس

فرهنگ معین

آژان

نماینده، کارگزار، پاسبان. [خوانش: [فر.] (اِ.)]


قدیم

(قَ) [ع.] (ص.) دیرینه، پیشین. ج. قدماء.

فرهنگ عمید

آژان

پاسبان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آژان

پاسبان، کارگزار، نماینده

مترادف و متضاد زبان فارسی

آژان

پاسبان، پلیس، نماینده، عامل، کارگزار


قدیم

ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته،
(متضاد) جدید

فرهنگ فارسی هوشیار

آژان

فرانسوی نماینده کارگزار، پاسبان (اسم) نماینده کارگزار، پاسبان.

لغت نامه دهخدا

قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

عربی به فارسی

قدیم

باستانی , دیرینه , قدیمی , کهن , کهنه , پیر , غیر مصطلح (بواسطه قدمت) , سفید , سفید مایل به خاکستری , سالخورده , کهن سال , مسن , فرسوده , کهنه کار , پیرانه , گذشته , سابقی , پیر مانند , نسبتا پیر

فرهنگ فارسی آزاد

قدیم

قَدِیم، از خیلی قبل، از زمان گذشته (جمع: قُدَماء، قُدامی، قَدائِم)، لا اوّل و بی آغاز،

فارسی به آلمانی

قدیم

Aborigine, Australischer ureinwohner

معادل ابجد

آژان قدیم

1206

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری