معنی آکام
لغت نامه دهخدا
آکام. (ع اِ) ج ِ اُکُم و اُکُم ج ِ اِکام و اِکام ج ِ اَکم و اَکم ج ِ اَکمه. منظرها. زمینهای بلند. تل ها. تپه ها. پشته ها. توده ها. سنگلاخها.
فرهنگ معین
[ع.] (اِ.) جِ اکمه، تپه ها، پشته ها.
فرهنگ عمید
تلها، تپهها، پشتهها،
حل جدول
تپه ها و پشته ها
فرهنگ واژههای فارسی سره
پشت هها، تپه ها
نام های ایرانی
پسرانه، نتیجه، ثمره، سود، فایده
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: اکمه) پشته ها تپه ها
معادل ابجد
62