معنی ابداعگر جدول لگاریتم
حل جدول
لغت نامه دهخدا
لگاریتم. [ل ُ] (فرانسوی، اِ) (از: یونانی لگس، لغت + آریتمس، عدد) و دراصطلاح، لگاریتم مجموعه ٔ اعدادی است که دارای خاصیت های مخصوص هستند و در محاسبات مختلف به کار میروند.
تعریف: هرگاه aیک عدد ثابت و رابطه ٔ ay=x برقرار باشد y را لگاریتم در دستگاه به مبنای a مینامند و مینویسند:
logax=y
در حالت خاصی که a مساوی با عدد 10 باشد لگاریتم را لگاریتم معمولی یا اعشاری مینامند و در اینحالت بخصوص مینویسند: و در حالت خاصی که logx=y و درحالت خاصی که a مساوی با عدد e باشد (......2/718 =e) لگاریتم را لگاریم نپری مینامند و مینویسند Lx=y. رجوع به جبر تألیف صفاری و قربانی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
بمعنی عدد و در اصطلاح لگاریتم مجموعه اعدادیست که دارای خاصیت های مخصوص هستند و در محاسبات مختلف بکار میروند
جدول
جوی جویک، پکمال (خط کش)، سمیره (خط)، پیچازه پیچازی (اسم) نهر کوچک جویک جویچه، جوی آب، خطوطی که از طلا و شنگرف و جز آن گردا گرد صفحه کشند. -4 خطوط متوازی و متقاطع که منجمان در حرکات کواکب کشند، طرح نقشه. -6 (سحر) صور مربع یا کثیرالاضلاع و یا دایره که در آنها بانواع مختلف اسامی یا علایم محاط بخطوط مرموز سحری می نگاشتند. -7 مربع یا مربع مستطیلی که بر کاغذ کشند و آنرا توسط خطهای عمودی و افقی موازی بخانه های شطرنجی تقسیم کنند، افزار آهنی که بدان خطوط کشند. جمع: جداول. یا جدول شطرنجی. جدولی که خانه های شطرنجی داشته باشد. یا جدول ضرب. جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را نویسند.
فرهنگ معین
(لُ) [فر.] (اِ.) نمادی است در ریاضی که نشان می دهد عدد A (مبنای لگاریتم) به چه توانی برسد تا عدد معینی به دست آید.
جدول
نهر کوچک، جوی آب، لبه جوی آب.4- مربعی شطرنجی که بر خانه های آن حرف یا عدد نویسند، ضرب جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را می نویسند، ِ کلمات متقاطع جدولی که برای سرگرمی طررح ریزی می شود و باید خانه های آن را [خوانش: (جَ وَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
[جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج،
دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن،
(هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت متوازی رسم میکنند: جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مستغنی از تکلف تذهیب و جدول است (جامی: ۶۲)،
[جمع: جداول] [قدیمی] نهر کوچک، جوی آب: دوات من ز برون جدول و درون دریاست / نهنگ و آب سیاهش عجب بدان مانَد (خاقانی: ۸۵۷)،
(نجوم) [قدیمی] خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم میکردند: لاجرم چون سطاره راست بُوَد / نتواند که کج رود جدول (سعدی۲: ۶۵۳)،
* جدول کلمات متقاطع: جدولی با شکل هندسی و ستونهای عمودی و افقی که در خانههای آن باید حروف کلمات خواستهشده در شرح جدول را نوشت،
مترادف و متضاد زبان فارسی
طرح، نمودار، جو، جویبار، نهر
عربی به فارسی
نهر , برنامه زمانی , زمان بندی کردن , مسیل
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
پازل
معادل ابجد
1042