معنی ابرش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
اسبی که در پوستش لکه هایی غیر از رنگ اصلی اش وجود داشته باشد، زیوری از زیورهای اسب،
فرهنگ عمید
اسبی که خالهای مخالف رنگ (خصوصاً سرخ و سفید) خود داشته باشد،
[مجاز] رنگارنگ،
حل جدول
اسب سرخ و سفید
فارسی به انگلیسی
Brindle, Brindled
فارسی به عربی
منقط
گویش مازندرانی
جانور دو رنگ، خال خالی
فرهنگ فارسی هوشیار
خجکدار (خجک خال گونهای از اسپان رخش چپار اسپی را گویند که گل های سیاه یا رنگی جز رنگ خود بر پوست داشته باشد (صفت) زیوری از زیورهای اسب رخش چپار ملمع اسب که نقطه های خرد دارد. اسبی که بر اعضای او نقطه ها باشد مخالف رنگ اعضا اسب که موی سرخ و سیاه و سفید دارد آنکه رنگ سرخ و سفید در هم آمیخته دارد. یا مکان ابرش. آنجای که گیاهان رنگارنگ و بسیار دارد.
معادل ابجد
503