معنی ابن السبیل
فرهنگ معین
(اِ بْ نُ سْ سَ) [ع.] (ص مر.) راه نشین، مسافر تهیدست.
فرهنگ عمید
مسافری که در شهر خود بضاعت و سروسامان دارد اما در سفر بیچیز و تهیدست مانده و توانایی بازگشت به شهر خود ندارد و مستحق زکات است، درراهمانده،
حل جدول
مسافر فقیر
فرهنگ فارسی آزاد
اِبْنُ السَّبِیل، راهگذار و فقیر، غریب، گدا،
اِبْنَ السَّبیلْ، مسافر، رهگذر، فقیر، غریب، گدا
معادل ابجد
186