معنی اتقان
لغت نامه دهخدا
اتقان. [اِ] (ع مص) کاری محکم کردن. (مؤید) (زوزنی) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب). استواری. اِحکام.
- اتقان صُنع، در اصطلاح حکمت، اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین. (تعریفات).
فرهنگ معین
(مص م.) محکم کردن، استوار کردن، (اِمص.) استواری. [خوانش: (اِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری،
حل جدول
محکم کردن، استواری، استوار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
استوار گری، استواری (مصدر) کاری محکم کردن استوار کردن کار، (اسم) استواری احکام.
فرهنگ فارسی آزاد
اِتْقان، محکمی، متانت، محکم کردن،
معادل ابجد
552