معنی اتقان
لغت نامه دهخدا
اتقان. [اِ] (ع مص) کاری محکم کردن. (مؤید) (زوزنی) (تاج المصادر). استوارکردن کار. (مؤید) (منتهی الارب). استواری. اِحکام.
- اتقان صُنع، در اصطلاح حکمت، اتقان شناختن ادلّه است با علل و ضبط قواعد کلیه است با جزئیات آنها و گفته اند اتقان شناختن است از روی یقین. (تعریفات).
اسکندر شدید
اسکندر شدید. [اِ ک َ دَ ش َ] (اِخ) او راست: بیان الصناعه من اتقان فن الزراعه، که در مطبعهالرغائب در زقازیق بسال 1905م. طبع شده. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 438).
بیت السلطان
بیت السلطان. [ب َ تُس ْ س ُ] (اِخ) در احکام نجوم برج پس از بیت السفر والدین باشد و آن بیت دهم است. (یادداشت بخط مؤلف): که کیوان در میزان اتقان ارکان بیت السلطان او می کند. (جامعالتواریخ رشیدی).
حسن
حسن. [ح َ س َ] (اِخ) ابن سری کاتب از اصحاب صادق. عبدی انباری و حسن بن محبوب از وی روایت دارد. او راست: کتاب الاصل. (ذریعه ج 2 ص 119، ج 6 ص 321 و ج 2 ص 146) (اتقان المقال).
فرهنگ عمید
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری،
فرهنگ فارسی هوشیار
استوار گری، استواری (مصدر) کاری محکم کردن استوار کردن کار، (اسم) استواری احکام.
فرهنگ معین
(مص م.) محکم کردن، استوار کردن، (اِمص.) استواری. [خوانش: (اِ) [ع.]]
حل جدول
محکم کردن، استواری، استوار کردن
استوار کردن کاری
اتقان
محکم کردن و استواری
اتقان
استوار کردن کار
اتقان
استواری
اتقان
فرهنگ فارسی آزاد
اِتْقان، محکمی، متانت، محکم کردن،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
552