معنی اثری از احمد بن نصرا...

حل جدول

لغت نامه دهخدا

نصرا

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن حسن الحسینی استرآبادی، رجوع به نصراﷲ استرآبادی شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) (... میرزا) ابن نادرشاه افشار، متخلص به جدائی. رجوع به نصراﷲ میرزابن نادرشاه شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) پنجمین امرای منگیت است و از 1242 تا1277 هَ. ق. حکومت کرد. (از تاریخ الخلفاء ص 248).

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) (میرزا...) متخلص به بهار شیروانی از شاعران قرن سیزدهم است. رجوع به بهار شیروانی شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمدبن محمدبن عبدالکریم الشیبانی الجزری، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ضیأالدین و معروف به ابن الاثیر. رجوع به ابن الاثیر شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن علی بن منصور، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن الکیال، از علمای قرائت و از فقهای حنفی قرن ششم و از اهالی واسط است به سال 502 هَ. ق. ولادت یافت و در 586 به واسط درگذشت مدتی قضاوت بصره و سپس واسط را به عهده داشت. او راست: المفیده در قراآت عشر. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به غایهالنهایه ج 2 ص 339 و الجواهرالمضیئه ج 2 ص 198 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن عبدالمنعم بن نصراﷲبن احمدبن حواری التنوخی، مکنی به ابوالفتح و ملقب به شرف الدین مشهور به ابن شُقَیر، ازادبای دمشق و از علمای حدیث و اصول قرن هفتم است. با ابن خلکان معاصر و محشور بود. به سال 604 ولادت یافت و در 673 هَ. ق. درگذشت. او راست: ایقاظ الوسنان فی تفضیل دمشق علی سائرالبلدان. رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 197 و شذرات الذهب ج 5 ص 341 و تاریخ الدول و الملوک، ابن فرات ج 7 ص 37 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) (... خان) قراگوزلو، از سرداران و وزیران عهد قاجار است، طبع شعری داشته، او راست:
گیرم که فلک به مهر مایل گردد
کام دلم از وصل تو حاصل گردد
این دل که شد از فراق تو قطره ٔ خون
مشکل که دگر باره مرا دل گردد.
#
چه سان سراغ دل بی قرار خواهم کرد
در آن دیار که دل بر سر دل افتاده ست.
(از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1064).

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن احمدبن اسماعیل، الجلال الانصاری البخاری الرویانی، از حکما و متصوفین قرن نهم است. در قریه ٔ کجور طبرستان به سال 766 هَ. ق. ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت. وی در علم «حروف » و عمل «اوفاق » نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت. از تصانیف اوست: غنیهالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمد العجمی خلخالی، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم است، در حلب ساکن شد و به تدریس پرداخت و در همانجا به مرض طاعون به سال هَ. ق. درگذشت. او راست: شرح اثبات الواجب دوانی، مجموعه در حساب، حاشیه بر شرح هدایهالحکمه، و حاشیه بر انوارالتنزیل بیضاوی. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و نیز رجوع به الاعلام النبلاء ج 6 ص 18 وشذرات الذهب ج 8 ص 333 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن هبهاﷲبن محمدبن عبدالباقی الغفاری، مکنی به ابوالفتح و مشهور به ابن بصاقه. از شاعران و مترسلان و منشیان قرن هفتم است، به سال 577 هَ. ق. در قوص ولادت یافت، در مصر و شام تحصیل ادب کرد و در مصر به تصدی دارالانشاء پرداخت. و در دمشق به سال 650 درگذشت، او را رسایلی چند و نیز دیوان شعری است. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 354). و رجوع به الطالعالسعید ص 386 و شذرات الذهب ج 5 ص 252 و حسن المحاضره ج 1 ص 243 و البدایه و النهایه ج 13 ص 184 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 199 و ص 392 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن الحسین الموسوی الحائری، مکنی به ابوالفتح، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است. به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتابخانه ٔ او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هَ. ق. کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است: آداب تلاوهالقرآن، الروضات الزاهرات، سلاسل الذهب، و رساله ای در تحریم توتون. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعه ج 1 ص 15 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن احمدبن محمدبن عمر تستری بغدادی، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است. در بغداد به سال 733 هَ. ق. ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریه و مجاهدیه و غیره، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت. و به سال 812 هَ. ق. درگذشت. او راست: منظومه فی الفقه، منظومه الفرائض، نظم غریب القرآن، حاشیه علی تنقیح الزرکشی، حاشیه علی فروع ابن مفلح، شرح منتهی السؤل و الامل، و مختصرالنقود و الردود. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیه العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضره ج 1 ص 276 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه] (اِخ) ابن محمدبن عبدالحمید منشی، ملقب به ابوالمعالی، از فضلای قرن ششم و از منشیان دربار غزنوی است، اصل وی ازشیراز و به روایتی دیگر از غزنین است، وی از آغازجوانی به عهد سلطنت بهرام شاه غزنوی (512-547 هَ. ق.) به امور دیوانی وارد شد و پس از جلوس خسروشاه غزنوی (547-555 هَ. ق.) به تخت پادشاهی، سمت دبیری یافت، سپس در زمان سلطنت خسرو ملک (555-582 هَ. ق.) به منصب وزارت رسید و سرانجام به سعایت بدخواهان مغضوب و محبوس گشت و به روایت عوفی این رباعی را از محبس به دربار سلطنت فرستاد:
ای شاه مکن آنچه بپرسند از تو
روزی که تو دانی که نترسنداز تو
خرسند نه ای به ملک و دولت ز خدای
من چون باشم به بند خرسند از تو؟
اما دل سلطان بمهر بازنیامد و ابوالمعالی تا پایان عمر همچنان زندانی بود. اثر معروفی که از این ادیب فاضل باقی مانده است ترجمه ٔ استادانه ای است از کلیله و دمنه که به نام ابوالمظفر بهرام شاه غزنوی مصدَّر است و در اواسط نیمه ٔ اول قرن ششم نگاشته شده است. این رباعی را هنگام کشته شدن گفته:
از مسند عز اگر چه ناگه رفتیم
حمداًﷲَ که نیک آگه رفتیم
رفتند و شدند و نیز آیند و شوند
ما نیز توکلت علی اﷲَ رفتیم.
نیز او راست:
طبعم که زلشکر هنر دارد خیل
یاقوت به من بخشد و بیجاده به کیل
دُرّ سخنم که جان بدو دارد میل
پرورده ٔ دریاست نه آورده ٔ سیل.
(از تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا، ج 2 ص 948). و لباب الالباب چ نفیسی ص 78 و مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447).

معادل ابجد

اثری از احمد بن نصرا...

1165

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری