معنی اثری از حسین مرتضائیان آبکنار

حل جدول

اثری از حسین مرتضائیان آبکنار

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک


حسین مرتضائیان آبکنار (نشر نی)

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک


حسین مرتضائیان آبکنار (نشر نی(

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک


آبکنار

روستایی در گیلان

لغت نامه دهخدا

حسین

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن علی بن حسین. رجوع به حسین مغربی و حسین طبری و حسین قمی و حسین اوالی و حسین حاسبی و حسین واسطی و حسین بن بابویه شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن علی بن محمد. رجوع به حسین وفائی و حسین نقوی و حسین عاملی و حسین طغرائی و حسین صیمری و حسین خزاعی شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن عبدالرحمان.رجوع به حسین بمنی و حسین سملالی و حسین رومی شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن سلیمان.رجوع به حسین رشیدی و حسین حکیم و حسین طائی شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن مبارک. رجوع به حسین موصلی و حسین زبیدی و حسین صیرفی شود.

حسین. [ح ُس َ] (اِخ) ابن حسن. رجوع به حسن واسانی و حسین عیناتی و حسین حلیمی و حسین موسوی و حسین دمیاطی شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن محمد بحرینی. رجوع به حسین بحرینی و حسین عیثان و حسین عصفوری شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن حسین قهستانی. رجوع به حسین قهستانی شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) نصربن محمدبن حسین. رجوع به حسین خمیس شود.

حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن عباس. رجوع به حسین خاقانی و حسین رومی.

فرهنگ فارسی آزاد

حسین

حُسَیْن، مُصَغَّر حَسَن با همان معانی حَسَن.


حسین های جان باخته در کربلای ایران بسیارند، حسین نجی- حسین وحدت حق- حسین خاندل- حسین معصومی- حسین رستگار نامدار- حسین مطلق- حسین اسدالله زاده از متأخرین ایشانند. بقیه نیز به صِفَت حسین بودند،

معادل ابجد

اثری از حسین مرتضائیان آبکنار

2623

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری