معنی اثری از حمید شیرازی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

حمید

حمید. [ح َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی.

حمید.[ح َ] (اِخ) ابن مالک الارقط. رجوع به بارقط شود.

حمید. [] (اِخ) ابن ثوربن عبداﷲبن حزن بن عامربن ابی ربیعهبن نهبک بن هلال الهلالی، مکنی به ابوالمثنی. از شاعران مخضرمین و از مشاهیر صحابه است که جاهلیت و اسلام ادراک کرد و گفته اند پیغمبر (ص) را بدید. ابن منده گفت: چون حمید اسلام آورد بسوی پیغمبر شد و اشعاری انشاد کرد که مطلع آن اینست:
اصبح قلبی من سلیمی مقصدا
ان خطاء منها و ان تعمدا.
حمید در خلافت عثمان درگذشت. (معجم الادباء).

حمید. [ح َ] (اِخ) ابن هلال العدوی، مکنی به ابی نصر. از علما و فقهاء بود. موسی بن اسماعیل گوید.از ابوهلال شنیدم که میگفت از قتاده شنیدم در مردم مصر از حمید داناتر نبود. وی در حکومت خالدبن عبداﷲ بر عراق وفات یافت. رجوع به صفهالصفوه ج 3 ص 184 شود.

حمید. [ح َ] (ع ص) ستوده. (مهذب الاسماء) (دهار). ستوده و محمود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || ستاینده و حامد. (اقرب الموارد). || (اِ) از بحرهای مستحدث نزد عروضیان.

حمید. [ح َ] (اِخ) یکی از شعرای عصر جهانگیرشاه از تیموریان هندوستان است. وی منظومه ای بعنوان عصمت نامه سروده است. وفات اوبه سال 1016 هَ. ق. اتفاق افتاد. (قاموس الاعلام).

حمید. [ح َ] (اِخ) دهی است از دهستان نوده چناران بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر. دارای 178 تن سکنه میباشد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و بنشن. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حمید. [ح َ] (اِخ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. ناحیه ای است کوهستانی معتدل و مالاریائی. دارای 408 تن سکنه میباشد. از قوریچای مشروب میشود. محصولات آن غلات، چغندر، کشمش، بادام و زردآلو. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


شیرازی

شیرازی. (اِخ) ابوعبداﷲ محمدبن خفیف شیرازی صوفی. از بزرگترین پیشوایان تصوف در فارس بود. وی علم اشارت نیک می دانست و کراماتی به او نسبت می دهند. شیرازی از راویان بود و از حمادبن مدرک و عبدالملک بن خلیدبن رواحه روایت دارد و احوال و داستانهای او سخت مشهور است. مرگ وی بسال 371 هَ. ق. بود. (از لباب الانساب).

شیرازی. (اِخ) ابوالفتح محمدبن عبداﷲ شیرازی هروی، گویند چون غذای شیراز را دوست داشت بدان نام شهرت یافت. وی مردی نیکوکار و واعظ وراوی بود و از ابواسماعیل عبداﷲبن محمدبن علی انصاری و جز وی خبر شنید و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد. شیرازی در حدود سال 450 هَ. ق. به دنیا آمد و به سال 548 یا 549 هَ. ق. درگذشت. (از لباب الانساب).

شیرازی. (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنه ٔ آن 270 تن. آب آن ازرودخانه ٔ قره سو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

شیرازی. (اِخ) ابومحمد سعدبن صلت... کوفی شیرازی. به فارس رفت و در شیراز به قضا پرداخت. وی از راویان است و از اعمش و مطرف بن طریف روایت دارد و محمدبن عبداﷲ انصاری و ابوبکربن ابی شیبه و جز آن دو از وی روایت دارند.مرگ او به سال 242 هَ. ق. بود. (از لباب الانساب).

شیرازی. (ص نسبی) منسوب به شهر شیراز. (ناظم الاطباء). || از مردم شیراز. || لهجه ٔ مردم شیراز. (فرهنگ فارسی معین).
- مثل شیرازیها؛ با گفتاری تهی بالان و نازان. (یادداشت مؤلف).
|| قسمی انگور. (یادداشت مؤلف).

شیرازی. (اِخ) دهی است از بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان. سکنه ٔ آن 180 تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جاجیم بافی. ساکنان از طایفه ٔ چرام. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

معادل ابجد

اثری از حمید شیرازی

1309

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری