معنی اثری از رشید الدین وطواط

لغت نامه دهخدا

رشید وطواط

رشید وطواط. [رَ دِ وَطْ] (اِخ) رجوع به رشیدالدین وطواط شود.


وطواط

وطواط. [وَطْ] (اِخ) محمدبن محمدبن عبدالجلیل بلخی، ملقب به رشیدالدین. صاحب کتاب حدائق السحر فی دقائق الشعر و رسائل و اشعار به عربی و فارسی و کتاب ابکارالافکار و لغات القرآن. رجوع به شرح حال او در مقدمه ٔ حدائق السحر به قلم اقبال آشتیانی و کشف الظنون و معجم الادباء یاقوت چ اروپا ج 7 ص 91 و رشیدالدین وطواط در این لغت نامه شود.

وطواط. [وَطْ] (اِخ) محمدبن ابراهیم کتبی وراق (متوفی به سال 718 هَ.ق.). او راست کتاب مناهج الفکر و مباهج العبر.

وطواط. [وَطْ] (ع اِ) خفاش. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شب پره. (ناظم الاطباء) (دهار). بلستک. شوپرک. (مهذب الاسماء). || پرستو. خطاف. (ناظم الاطباء). پرستو که آن را خطاف گویند و به هندی ابابیل نامند. (از آنندراج). نوعی از پرستوی کوهی. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء). || غوک. (ناظم الاطباء). || (ص) مرد بددل. (دهار). مرد سست عقل و رأی. (اقرب الموارد). مرد ضعیف و جبان و ترسو. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || الذی یقارب کلامه. (اقرب الموارد). مرد پرحرف پرگوی. (ناظم الاطباء). مردی که تند و جلد حرف زند. (ناظم الاطباء). || مردی که آواز او مانند گنجشک باشد. (ناظم الاطباء).


رشید

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید لکهنویی، مولوی عبدالرشید. از گویندگان و شاگردان ملا نظام الدین لکهنویی. رجوع به فرهنگ سخنوران و روز روشن ص 244 شود.

رشید. [رَ] (اِخ) صلاح الدین رشید، جد پنجم شیخ صفی الدین اردبیلی و جد یازدهم شاه اسماعیل صفوی. رجوع به حبیب السیر چ خیام جزء 4 از ج 4 ص 409 و رجال حبیب السیر ص 226 شود.

رشید. [رُ ش َ] (اِخ) یا رشید ثقفی. تابعی است. (منتهی الارب).

رشید. [رَ] (اِخ) یا رشید الدحداح یا رشیدبن غالب. این اسم تحریف است از کنیت رشید (ابن غالب) دحداح. او راست: شرح دیوان ابن الفارض، که رشید به سال 1851م. به نشر آن مبادرت ورزید. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به رشید الدحداح در اعلام زرکلی و همین لغت نامه شود.

حل جدول

اثری از رشید الدین وطواط

حدایق السحر

ابکارالافکار، حدائق السحر


اثر رشید الدین وطواط

دیوان اشعار پارسی، رسائل عربی، حدائق السحر فی دقائق الشعر، منشات فارسی

فرهنگ عمید

وطواط

(زیست‌شناسی) خفاش، شب‌پره،
مرد کم‌عقل و سست‌رٲی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

وطواط

خفاش، شب‌پره، شبکور

فرهنگ معین

وطواط

(وَ) [ع.] (اِ.) خفاش، شب پره.

فرهنگ فارسی هوشیار

وطواط

‎ ترند فراشتک، دالپواز از پرندگان، تند گوی تند سخن (اسم) خفاش

معادل ابجد

اثری از رشید الدین وطواط

1359

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری