معنی اثری از علامه طباطبایی
حل جدول
المیزان، شیعه در اسلام
تفسیری از علامه طباطبایی
المیزان
علامه
بسیار باسواد
کتاب معروفی از علامه طباطبایی
تفسیر المیزان
لغت نامه دهخدا
علامه. [ع َل ْ لا م َ] (اِخ) حسن بن یوسف. رجوع به علامه حلی شود.
علامه. [ع َل ْ لا م َ] (اِخ) تقی الدین راصد محمد (متوفی در سال 993 هَ. ق.). او راست: الطرق السنیه فی الاَّلات الروحانیه. (کشف الظنون).
علامه طباطبائی
علامه طباطبائی. [ع َل ْ لا م َ طَ طَ] (اِخ) سیدمحمدمهدی بن مرتضی بن محمد طباطبایی بروجردی، مشهور به بحرالعلوم. رجوع به بحرالعلوم شود.
علامه کتکانی
علامه کتکانی. [ع َل ْ لا م َ ک َ] (اِخ) سیدهاشم بن سلیمان. رجوع به علامه بحرانی شود.
علامه توبلی
علامه توبلی. [ع َل ْ لا م َ ت َ ب َ] (اِخ) سیدهاشم بن سلیمان. رجوع به علامه ٔ بحرانی شود.
علامه ٔ بحرین
علامه ٔ بحرین. [ع َل ْ لا م َ ی ِ ب َ رَ] (اِخ) سیدهاشم بن سلیمان. رجوع به علامه ٔ بحرانی شود.
علامه بهبهانی
علامه بهبهانی. [ع َل ْ لا م َ ب ِ ب َ] (اِخ) محمدباقربن محمداکمل. رجوع به علامه ٔ ثانی شود.
فرهنگ معین
(عَ لّ مِ) [ع - علامه] (ص.) دانشمند، بسیار دانا.
فرهنگ عمید
بسیاردانا، دانشمند،
مترادف و متضاد زبان فارسی
دانشمند، دانشور، عالم، علیم، فاضل،
(متضاد) جهول
فرهنگ فارسی هوشیار
بسیار دانا، تبار شناس ماریک در فرانسه پیوندی دارند با این واژه ی پهلوی نشان، فرسنگسار نشانه ی راه، درفش (صفت) نیک دانا بسیار دانشمند. بسیار دانا و فهمیده
معادل ابجد
909