معنی اثری از عیسی صدیق

حل جدول

اثری از عیسی صدیق

یادگارعمر

یادگار عمر

لغت نامه دهخدا

صدیق

صدیق. [ص ُ دَی ْ ی ِ] (ع اِ مصغر) تصغیر صدیق است. (منتهی الارب).

صدیق. [ص ِدْدی] (اِخ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است:
وگر بصدق بماندی کسی بدین صدیق
وگر بعدل بماندی کسی بدین عمر.
ناصرخسرو.
صدیق بصدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود.
نظامی.
تریاک در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا.
سعدی.
رجوع به ابی بکربن ابی قحافه شود.

صدیق. [ص ُ دَ] (ع اِ مصغر) تصغیر صدق (ضد کذب). (معجم البلدان).

صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) لقب یوسف پیغامبر:
یوسف صدیق چون بربست نطق
از قضا موسی پیغمبر بزاد.
خاقانی.
خاقانیا چه ترسی از اخوان گرگ فعل
چون در ظلال یوسف صدیق دیگری.
خاقانی.
آن را که بصارت نبود، یوسف صدیق
جائی بفروشد که خریدار نباشد.
سعدی.
رجوع به یوسف شود.

صدیق. [ص ُ دَ] (اِخ) کوهی است. (معجم البلدان).

صدیق. [ص ُ دَ] (اِخ) ابن موسی. محدث است. (منتهی الارب).

صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) مکنی به ابوهند. تابعی است. (منتهی الارب).

صدیق. [ص ِدْدی] (اِخ) یکی از درجات خمسه ٔ دینی مانویه است: معلمین درجه ٔ اول مشمسین. دویم قسسین. سوم صدیقین...

صدیق. [ص ِدْ دی] (اِخ) در بعضی مآخذ محرف زندیق (مانوی) آمده است. رجوع به مانی و مانویان شود.

صدیق. [ص َ] (ع ص، اِ) دوست. (منتهی الارب) (ربنجنی) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). ج، اصدقاء. صُدَقاء. صُدقان. جج، اصادق. (منتهی الارب). دوست خالص ضد عدوّ. یکدل. یکدله. هوالذی لم یدع شیئاً مما اظهره باللسان الا حققه بقلبه و عمله. (تعریفات جرجانی): چون ایشان رادرنگری باز چون ایشان زودزود خدمتکاران صدیق درگاه دربایست بدست نیایند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166).
چون نیندیشی از آن روز که دستت نگرد
نه رفیق و نه ندیم و نه صدیق و نه حمیم.
ناصرخسرو.


عیسی

عیسی. [سا] (اِخ) ابن دینار. محدث است. رجوع به ابوعلی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن محمد. محدث است. رجوع به ابومحمد (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن ابراهیم. محدث. رجوع به ابویحیی (عیسی...) شود.

معادل ابجد

اثری از عیسی صدیق

1073

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری