معنی اثری از فخرالدین اسعد گرگانی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

گرگانی

گرگانی. [گ ُ] (اِخ) فخرالدین اسعد. از شعرای نامی قرن پنجم معاصر دوره ٔ سلجوقی است. رجوع به فخرالدین شود.

گرگانی. [گ ُ] (اِخ) ابوزراعه معمری. ابوزراعه معمری گرگانی از شاعران اواخر زمان سامانیان و دراواخر قرن چهارم بوده است. رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص 1140، و رجوع به مدخل ابوذراعه شود.

گرگانی. [گ ُ] (ص نسبی) منسوب به گرگان:
آن دو گرگانی و دو رازی و دو ولوالجی
سه سرخسی و سه کاندر سغد بوده معتکن.
منوچهری.
و رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص 1136 و رجوع به گرگان شود.

گرگانی. [گ ُ] (ص نسبی) ابومنصور بهمنیار... از جمله ٔ شعرای مداح صاحب بن العباد است. رجوع به صاحب بن عباد شود.

گرگانی. [گ ُ] (اِخ) ابوسلیک گرگانی را از شاعران دوره ٔ عمروبن لیث صفاری (265- 299 هَ. ق.) دانسته اندو از این قرار وی از قدیمترین شاعران زبان فارسی بوده و در قرن سوم میزیسته است. رجوع به شرح احوال رودکی سعید نفیسی ص 1139 و رجوع به مدخل ابوسلیک شود.

گرگانی. [گ ُ] (اِخ) (ملا) اوحدالدین. از شعرای ایران از اهل گرگان بود این شعر ازوست:
میان آن رخ و خورشید فرق نتوان کرد
چو سر برآورد از مشرق گریبانش.
(قاموس الاعلام ترکی ص 3845).


اسعد

اسعد. [اَع َ] (اِخ) فخرالدین گرگانی. رجوع بفخرالدین شود.


فخرالدین

فخرالدین. [ف َ رُدْ دی] (اِخ) گرگانی. رجوع به فخرالدین (اسعد...) شود.


فخری گرگانی

فخری گرگانی. [ف َ ی ِ گ ُ] (اِخ) فخر گرگانی. رجوع به فخرالدین (اسعد گرگانی) شود.


فخر گرگانی

فخر گرگانی. [ف َ رِ گ ُ] (اِخ) رجوع به فخرالدین (اسعد...) شود.

نام های ایرانی

فخرالدین

پسرانه، سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم، فخرالدین اسعد گرگانی

فرهنگ عمید

گرگانی

از مردم گرگان: فخرالدین‌اسعد گرگانی، لامعی گرگانی،

معادل ابجد

اثری از فخرالدین اسعد گرگانی

2130

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری