معنی اثری از میرزانصیر
لغت نامه دهخدا
میرزانصیر. [ن َ] (اِخ) ابن میرزانظام اصفهانی. رجوع به نصیر (میرزا...) شود.
میرزانصیر. [ن َ] (اِخ) ابن هاشم بیگ تهرانی. رجوع به نصیر (میرزا...) شود.
میرزانصیر. [ن َ] (اِخ) اصفهانی. حکیم باشی کریم خان زند و سازنده ٔ مثنوی پیر و جوان. رجوع به نصیر (میرزا...) شود.
اثری
اثری. [اَ را] (ع ص) مرد بسیارمال. مقابل ثَروی، زن بسیارمال.
اثری. [اَ ث َ ری ی] (ع ص نسبی) منسوب به اثر. (منتهی الارب). منسوب است به اثر که بمعنی حدیث و طلب آن و تبعیت از آن میباشد. (سمعانی). محدّث. اخباری: حسین اثری بن عبدالملک. عبدالکریم اثری بن منصور.
اثری. [اَ را] (ع اِ) نامی از نامهای مردان.
اثری. [اُ را] (ع اِمص) اسم مصدر از اُثرَه.
ابن اثری
ابن اثری. [اِ ن ُ اَ] (اِخ) رجوع به ماشأاﷲبن اثری شود.
حل جدول
واژه پیشنهادی
اثری از محمدصادق خرازی
اثری از صفیه گلرخسار
اثری از محسن حمید
اثری از آنتونی رابینز
اثری از افکار بزرگ
اثری از عبدالحسین زرینکوب
اثری از عبدالحسین زرینکوب
معادل ابجد
1327