معنی اثری از پریسا پور حسینی

حل جدول

واژه پیشنهادی

اثری از پریسا پور حسینی

آفتاب بنفش

خروس پر طلایی

لغت نامه دهخدا

پریسا

پریسا. [پ َ] (نف مرکب) مخفف پریسای. رجوع به پریسای شود.


حسینی

حسینی.[ح ُ س َ] (ع ص نسبی) منسوب به حسین بن علی (سمعانی) سید حسینی، که از اولاد حسین بن علی (ع) باشد. سادات حسینی. همچون سادات حسنی. || کنایت از آدم ساده و بی تکلف: راسته حسینی بی قید و شرط. || یکی از اقسام انگور. (مجموعه ٔ مترادفات ص 51). || ظرفی است که آن را از (چرم) بلغار و گاهی از چرم هم دوزند. (برهان قاطع). نوعی ظرف سفالین لعاب دار. || یکی از دوازده مقام موسیقی. قسمی آواز. یکی از دو فرع مقامه ٔ اصفهان. نام پرده ٔ سرود. (شرفنامه ٔ منیری) (برهان). که آن را در آخر شب نوازند. (آنندراج) (غیاث اللغات): و مغنیان هموم این قول را در پرده ٔ احزان حسینی بر آهنگ تیزی مخالف راست کرده که... (جهانگشای جوینی).

حسینی. [ح ُ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد. 5هزارگزی باختر تفت کنار راه خراشاه به تفت. جلگه و معتدل. سکنه 390 تن. فارسی زبانند. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). صاحب آنندراج آرد: چشمه ٔ حسینی چشمه ای است در حوالی تفت یزد:
هر کس ز حسینی آب خورده
از ساغر گل گلاب خورده.
تأثیر (از آنندراج).

حسینی. [ح َ] (ع ص نسبی) نسبت به حَسین که بطنی از طی باشند. (سمعانی).

حسینی. [ح ُ س َ] (اِخ) تیره ای از ایل بلوچ. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).

حسینی. [ح ُ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان چهارایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 17500گزی شمال خاوری قره آقاج و 21هزارگزی جنوب شوشه ٔ مراغه به میانه. ناحیه ای است کوهستانی معتدل مالاریایی. دارای 286 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بزرک. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: جاجیم بافی است. راه مالرو است و در دو محل به فاصله یک هزارگز بنا شده که به نام حسینی بالا وپائین مشهور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

حسینی. [ح ُ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در 42هزارگزی شمال باختری طیبات و 105هزارگزی باختر راه اتومبیل روطیبات به شهر نو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

فارسی به انگلیسی

پریسا

Exorcist, Fairy

نام های ایرانی

پریسا

دخترانه، همچون پری، پری افسای، افسون کننده حور و پری، زیبا چون پری

فرهنگ عمید

پریسا

کسی که جن و پری را تسخیر کند، پری‌افسای، پری‌بند، افسونگر،
(صفت) زیبا مانند پری،

فرهنگ فارسی هوشیار

پریسا

مانند پری، پری سان، افسونگر

فرهنگ پهلوی

پریسا

مانند پری

معادل ابجد

اثری از پریسا پور حسینی

1338

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری