معنی اثری از کریم علیزاده

حل جدول

اثری از کریم علیزاده

ملکه شوکران

منم شاپور اول

دلاوران پارت، شاخه زیتون، ملکه شوکران، منم شاپور اول، مهربانو

دلاوران پارت، شاخه زیتون، ملکه شوکران، منم شاپوراول، مهربانو

مهربانو


محمد علیزاده

محمد علیزاده در ۲۳ دی سال ۱۳۶۰ در کرج به دنیا آمد. وی در حال حاضر در تهران زندگی می‌کند و برای اولین بار در ۴ سالگی خوانده است. تحصیلاتش ربطی به موسیقی ندارد، او مهندس کشاورزی است اما علاقه شدیدی به موسیقی دارد. آنطور که خودش نقل می‌کند در سن ۱۹ سالگی برای اولین بار عاشق شده است و به آن افتخار می‌کند. محمد علیزاده علاقه خاصی به قرآن دارد و سه سال پیاپی مقام اول قرائت قرآن را توانسته کسب کند. وی همچنین دو ترانه فکرشم نکن و جز تو را جزو محبوبترین ترانه‌هایش می‌داند.
فعالیت هنری
اولین آلبوم رسمی محمد علیزاده با نام همخونه در سال ۱۳۸۷ منتشر شد که آهنگ و تنظیم این آلبوم توسط امیر حسین سرگزی انجام شده است. این آلبوم نتوانست محمد علیزاده را آنطور که باید معرفی کند، چندین سال پس از انتشار این آلبوم که فروش پایینی هم داشت یک آلبوم دیگر از وی با نام سوپرایز در آستانه انتشار قرار داشت که به صورت اینترنتی پخش شد ولی با این حال موفقیت فوق‌العاده‌ای پیدا کرد و جزو بهترین آلبوم‌های موسیقی سال کشور به شمار می‌رفت. آخرین آلبوم محمد علیزاده در نیمه دوم اسفند ماه ۹۱ با نام «دلت با منه» به بازار عرضه شد که فروش بسیار خوبی در بازار موسیقی ایران داشت. در این آلبوم، ترانه‌های آلبوم سورپرایز که به صورت اینترنتی منتشر شده بود نیز قرار داشت.
وی سال‌های زیادی تلاش کرد تا بتواند در عرصه موسیقی ایران نام آشنا شود. وی مدت‌های زیادی به همراه بسیاری از خواننده‌های مشهور کشور نظیر رضا صادقی در رادیو جوان به اجرای برنامه پرداخته است. اجرای وی در رادیو جوان و آشنایی علیزاده با فرزاد حسنی باعث شد تا او آهنگ «خداحافظ» با شعری از فرزاد حسنی را برای تیتراژ برنامه کوله پشتی که در سال ۱۳۸۵ پخش شد را اجرا کند.
محمد علیزاده یکی از پرکارترین خواننده‌هایی است که با صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران همکاری داشته است. از جمله این ترک‌ها می‌توان از ساخت تیتراژ برای برنامه کوله پشتی، سریال سراب، شهر باران ۹۰ و ۹۱، ماه عسل ۸۹وماه عسل ۹۶، مسابقه قرآنی تسنیم، جشن رمضان ۹۱ و ۹۲، صبحی دیگر، سریال خروس، میشه نگاه کنی و بر آستان جانان و سریال‌های زخم و برادر نام برد. این تعداد همکاری با سازمان صدا و سیما ایران در کمتر خواننده‌ای مشاهده شده است با این حال علیزاده بازهم قطعاتی را برای این سازمان در دست تهیه دارد.
اولین برنامه رسمی
محمد علیزاده اولین برنامه رسمی اش بر روی صحنه را در بیست و هشتمین جشنواره موسیقی فجر در سال ۱۳۹۱ برگزار کرد. وی آخرین برگزار کننده کنسرت در سی آمین جشنواره موسیقی فجر در سال ۱۳۹۳ بود که اجرای وی در این جشنواره مورد توجه علاقه‌مندان قرار گرفت. این دومین باری بود که جشنواره موسیقی فجر با کنسرت محمد علیزاده به پایان می‌رسید. علیزاده هم اکنون رکوردار کنسرت‌های ایران است.
فعالیت موسیقی

محمد علیزاده به دلیل توانایی ساخت ملودی و آهنگ و همچنین ترانه سرایی همکاری‌هایی نیز با سایر خوانندگان و فعالان موسیقی ایران نیز داشته است. ساخت قطعه انتظار در آلبوم یاد چشمات از آمین رستمی و قطعه بزار ببینمت در آلبوم دریا از سعید عرب و همچنین قطعه ستاره در آلبوم کما ۲ از حمید عسکری جزو این همکاری‌ها بوده است.
آهنگ «با اینکه تنهایی» وی در میان Top10 سایت ترانه ماه به انتخاب کاربران اینترنتی قرار دارد. همچنین ترانه «جز تو» و «خداحافظ» جزو محبوب‌ترین ترانه‌های وی به انتخاب هوادارانش بوده است.
ترانه دلنشین شهر باران با صدای محمد علیزاده و ترانه مجید صالحی و ملودی بهنام کریمی و تنظیم بهروز صفاریان در اولین فستیوال تیتراژهای تلویزیونی صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران مقام دوم را از آن خود کرد.


اثری از غزاله علیزاده

خانه ادریسی ها، دو منظره، شب های تهران

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

کریم

کریم. [ک َ] (اِخ) حاج میرزا کریم امام جمعه نوه ٔ حاج میرزا جواد. از مجتهدان معروف تبریز در دوره ٔ قیام مشروطه خواهان است. رجوع به تاریخ مشروطیت ایران شود.

کریم. [ک َ] (ع ص) جوانمرد. بامروت. ج، کُرَماء، کِرام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جوانمرد. (برهان):
هر آن کریم که فرزند او بلاده بود
شگفت باشد و او از گناه ساده بود.
رودکی.
احمد گفت: خداوند من حلیم و کریم است و اگرنی سخن به چوب و شمشیر گفتی. (تاریخ بیهقی). از وی دریافته تر و کریمتر و حلیمتر پادشاه کسی ندیده بود. (تاریخ بیهقی). و بوالقاسم خلیک که ندیم امیر یوسف بود مردی ممتع و بکارآمده هم خدمت کسی نکرد و کریم بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 254). اکنون کارها یک رویه شد و پادشاهی کریم و حلیم... بر تخت نشست. (تاریخ بیهقی).
وگر کریم شود آرزوت نام و لقب
کریم وارت فعل کرام باید کرد.
ناصرخسرو.
مر مرا در میان قافله بود
دوستی مخلص و عزیز و کریم.
ناصرخسرو.
یا دینداری بود که از عذاب بترسد یاکریمی که از عار اندیشد. (کلیله و دمنه). || درگذرنده از گناه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بخشاینده. بخشنده. باکرم. سخی. ج، کرماء، کرام. (فرهنگ فارسی معین). بارحم. رحیم. آمرزنده. (از ناظم الاطباء). صاحب کرم. گفته اند که کریم اطلاق شود بر جواد کثیرالنفع و همچنین اطلاق شود بر نیکوترین هرشیئی کما قیل: الکریم صفه مایرضی و یحمد فی بابه. صفوج. (از اقرب الموارد). مقابل لئیم. (یادداشت مؤلف): لئیم را از دیدار کریم... ملال افزاید. (کلیله و دمنه).
پادشاها تو کریمی و رحیمی و غفور
دست ماگیر که درمانده ٔ بی بال و پریم.
خاقانی.
چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بود
عفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند.
خاقانی.
پیش ما بینی کریمانی که گاه مائده
ماکیان بر در کنند و گربه در زندان سرا.
خاقانی.
ترا از حیات کریمان چه سود
که از مردن بخل ورزان بود.
خاقانی.
خدای تعالی فضل عظیم و صنع جسیم و لطف کریم خود را شامل حال و کافل روزگار خیرآثار او فرماید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 46). درویشی را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت... کسی گفتش چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کرمی عمیم. (گلستان).
کریمان را به دست اندر درم نیست
درم داران عالم را کرم نیست.
سعدی.
ور کریمی دوصد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
سعدی.
آن کریم است کو چو ابر بهار
چون بریزد بخندد آخرکار.
مکتبی.
- رجل کریم، یعنی مرد سخی بخشنده و گفته اند: کریم کسی است که سودرساند بلاعوض و کرم افاده ٔ آنچه راست که سزاوار است بدون عوض پس آنکه مال بخشد بعوض جلب نفع یا خلاص از ذم کریم نیست. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی).
|| نیکوکار. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). بزرگوار. (مهذب الاسماء از یادداشت مؤلف). ج، کرام، کرماء. (مهذب الاسماء). بلندهمت. باجلال. مهربان خیرخواه. نیک اندیش. نیک نهاد. سلیم النفس. باملاطفت. (ناظم الاطباء): وسزد از جلالت آن جانب کریم که رسولان را آنجا دیر داشته نیاید. (تاریخ بیهقی). ابوالقاسم... و قاضی بوطاهر را... به رسولی نامزد کرده می آید تا بر آن دیار کریم... آیند. (تاریخ بیهقی).
کریم دولت و دین آصف سلیمان جاه
جهان لطف و سپهر کرم حبیب اﷲ.
(حبیب السیر ج 3 ص 2).
- کریم السجایا؛ نیکوخصال. نیک خصلت:
کریم السجایا جمیل الشیم
نبی البرایا شفیعالامم.
سعدی (بوستان).
- کریم الشیم، نیک خصال. نیک خصلت. کریم السجایا:
داد ببین تا کجاست فضل ببین تا کراست
کیست عظیم انفعال کیست کریم الشیم.
منوچهری.
- کریم الطرفین، کسی که اجداد و پدران مادری و پدری بزرگوار دارد. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب): و خواجه بونصر کهتر برادر بود، اما کریم الطرفین بود. (تاریخ بیهقی). از هر دو جانب کریم الطرفین و پیوسته ٔ ملوک جهانی. (قابوسنامه). و فخر حسینیان بر حسنیان از این است که جده ٔ ایشان شهر بانویه بوده است و کریم الطرفین اند. (فارسنامه ابن البلخی ص 4).
- || نزد شعرا آن است که جزء آخر مصراع شعر را چنان آرند که جزء اول مصراع تواند شد، مثلاً در این ابیات:
زهی بر دولت میمونت از این حکم
جهانداری ترا زیبد که مثل خویش کم داری
نه همسر با تو کس ز اقران نه همدستت
درین دوران نظیر تو ندیدم در نکوکاری.
(یادداشت مؤلف).
- کریم العفو، بخشنده ٔ عفو و از صفات خدای تعالی است:
یا کریم العفو ستارالعیوب
انتقام ازما مکش اندر ذنوب.
مولوی.
- کریم النفس، نیک نفس. که نفسی کریم دارد: ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس نیک محضر. (گلستان سعدی). درویش به مقامی درآمد که صاحب آن بقعه مردی کریم النفس و نیک محضر بود. (گلستان سعدی).
- کریم جبلت، که جبلتی کریم دارد. که طبعی و نهادی بزرگوار دارد: آنگاه دایه ٔ مستقیم بنیت معتدل هیأت لطیف طبیعت کریم جبلت بیاوردند. (سندبادنامه ص 43).
|| گرامی. (یادداشت مؤلف). رجوع به گرامی شود. || (اِخ) از اسماء حسنی ̍ است. (از اقرب الموارد). از صفات خدای تعالی است. (فرهنگ فارسی معین). یکی از نامهای خدای تعالی است. (السامی فی الاسامی):
فردا هم از شفاعت او کار آن سرای
در حضرت کریم تعالی برآورم.
خاقانی.
راه نومیدی گرفتم رحمتم دل می دهد
کای گنه کاران هنوز امید عفو است از کریم.
سعدی.
شنیدم که در روز امید و بیم
بدان را به نیکان ببخشد کریم.
سعدی.
من بنده ٔ نعمت کریمم
پرورده ٔ نعمت قدیمم.
سعدی.
هنوز ار سر صلح داری چه بیم
در عذرخواهان نبندد کریم.
سعدی.
کریما به رزق تو پرورده ایم
به انعام و لطف تو خو کرده ایم.
سعدی.
|| از اسماء حضرت نبوی که به ذکر آن قرآن ناطق است. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 101):
شفیع مطاع نبی کریم
قسیم جسیم وسیم بسیم.
سعدی.
- کتاب کریم، یعنی زیبا در معنی و جزالت لفظ و فایده. (از اقرب الموارد).
- || مجازاً بمعنی قرآن. (از یادداشت مؤلف). در جمله ٔ سی و دو نام قرآن کریم است و حق تعالی فرمود: اًِنّه لَقرآن کریم. (نفائس الفنون).
- وجه کریم، یعنی خوش در حسن و جمال. (از اقرب الموارد).
|| کثیر. (اقرب الموارد). بسیار و طیب. (منتهی الارب).
- رزق کریم، یعنی کثیر. (از اقرب الموارد).
|| سهل و نرم. (منتهی الارب). آسان. (ناظم الاطباء). سهل لین. (اقرب الموارد).
- احجار کریمه، سنگهای گرانبها. (از یادداشت مؤلف).
- قول کریم، سخن سهل و نرم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- نبات کریم، یعنی سودمند و پرنفع. (از اقرب الموارد).
|| (اِ) پرنده ای است و این نام وی بدان جهت است که پیوسته «یاکریم » گوید. (از اقرب الموارد). ازانواع کبوتر و آن دست آموز باشد و ظاهراً تعبیر به «یاکریم » از صوت این پرنده شده است. رجوع به یاکریم شود. || در بیت ذیل معنی کلمه روشن نیست و ممکن است کلمه دگرگون شده ٔ کلمه ٔ دیگری باشد:
موج کریمی [؟] برآمد از لب دریا
ریگ همه لاله گشت از سر تا بون.
دقیقی.

کریم. [ک َ] (اِخ) کریم خان افغان. از سران سپاه نادر بود. هنگامی که نادرشاه میرزا محمدحسین شریفی حسینی را صاحب اختیار و حاکم فارس نمود، هفت هزار تن افغان وازبک و قزل باش از سپاهیان خود را با او روانه کرد وکریم خان سرکرده ٔ افغانهای اعزامی به شیراز بود. (ازتاریخ رجال ایران تألیف مهدی بامداد ج 3 ص 167).

کریم. [ک َ] (اِخ) کریم شیره ای. نائب نقاره خانه و از دلقکهای زمان ناصرالدین شاه بود و رجال از ترس زبان او مبلغی به عنوان نعل بهای خرش به وی می دادند. رجوع به تاریخ رجال ایران مهدی بامداد ج 1 صص 396-397 شود.

کریم. [ک َ] (اِخ) کریمخان زند پسر ایناق. از طوایف لک بود. پس از فوت پدر با برادرش صادق خان بزرگ طایفه ٔ زند شد در 1162 هَ. ق. به سپاه ابراهیم خان، برادرزاده ٔ نادرشاه پیوست، چون ابراهیم به دست شاهرخ نوه ٔ نادر کشته شد کریمخان قدرتی یافت و سرانجام بر علیمرادخان بختیاری و محمدحسن خان قاجار وآزادخان افغان و فتحعلیخان افشار پیروز شد و به استثناء آزادخان دیگر رقیبان او کشته شدند. علیمرادخان پس از شکست از کریمخان زند از شیراز به کرمانشاه رفت و شاه اسماعیل سوم که قبلاً به پادشاهی نشسته بود به کریمخان پیوست (1165 هَ. ق.) و کار کریمخان بالا گرفت و چون خویشتن را وکیل وی کرده بود به وکیل معروف شد. علیمرادخان در کرمانشاه سپاهی فراهم آورد و به مقابله ٔ کریمخان شتافت، اما در ناحیه ٔ بیل آور شکست خورد و به دست محمدخان زند کشته شد. محمدخان از بزرگان زندیه بود که از کریمخان روی گردان شده و به علیمرادخان پیوسته بود. اما پس از کشتن علیمرادخان مورد عفوکریمخان قرار گرفت. پس از این واقعه، کریمخان برای دفع محمدحسن خان به گرگان لشکر کشید، اما کاری از پیش نبرد. در این میان، شاه اسماعیل سوم به اردوی محمدحسن خان پیوست و او را نایب السلطنه کرد، بدین جهت شکست در سپاه کریمخان افتاد و به اصفهان عقب نشست. در نبرد دیگری که در سال 1171 هَ. ق. درگرفت، کریمخان ازاصفهان به شیراز رفت و متحصن شد. اما سپاه محمدحسن خان نتوانست محاصره ٔ شیراز را ادامه دهد و ناچار به استراباد بازگشت و در جنگی به دست شیخ علیخان زند کشته شد. از رقبای دیگر کریمخان آزادخان افغان سردار سپاه نادر بود که داعیه سلطنت داشت. در 1167 هَ. ق. در نبردی که میان او و کریمخان در ناحیه ٔ بروجرد درگرفت کریمخان شکست خورد، اما سرانجام کریمخان بر او غلبه کرد و او در 1175 هَ. ق. خود را تسلیم کریمخان کرد و تا آخر عمر مورد محبت خان زند بود. در سالهای 1174 و 1175 هَ. ق. کریمخان به دفع فتحعلیخان افشار آرشلو پرداخت. ابتدا در ناحیه ٔ قره چمن از وی شکست خورد، اما سرانجام بر وی غلبه کرد و فتحعلیخان به ارومیّه گریخت. کریمخان 9 ماه ارومیّه را محاصره کرد و در 1167 هَ. ق. فتحعلیخان تسلیم شد و مورد محبت او قرار گرفت، اما چون سوء نیت وی بر کریمخان مسلم شد امر به کشتن او داد. در 1177 هَ. ق. والی بغداد به تحریک مولی مطلب مشعشعی به خوزستان تاخت. کریمخان به خوزستان رفت و طایفه ٔ آل کثیر و کعب را سرکوب کرد و لشکری به سرکردگی صادق خان برادر خویش به بصره فرستاد و آنجا را تصرف کرد. پس از این به تنظیم امور پرداخت و در آباد کردن شیراز کوشش بسیار نمود و سرانجام در1193 هَ.ق. در شیراز درگذشت. مدت سلطنتش سی سال و هشت ماه و نه روز بود. کریمخان تنومند، قوی هیکل، نیرومند، شجاع و رئوف بود و با پیروان مذاهب مختلف به عدل رفتار می کرد. در لباس تکلف نمی کرد و گاهی لباسش مندرس می نمود. خود را به جواهر نمی آراست شبها مجلس عیش می آراست و شراب می خورد، اندک می خوابید و روزی دو بار سلام عام می داد مسکوکات وی نقشی چنین داشته است:
تا زر و سیم در جهان باشد
سکه ٔ صاحب الزمان باشد
که در بالای آن کلمه ٔ یا کریم نقش کرده بودند. سجع مهر وی این بوده است: یا من هو به رجاء کریم. (از تاریخ رجال ایران بامداد ج 3 صص 168-175). رجوع به همان کتاب، مجمل التواریخ گلستانه، تاریخ ایران سایکس ج 2 صص 399-409، تاریخ ایران سرجان ملکم و تاریخ ایران عباس اقبال شود.


کریم وار

کریم وار. [ک َ] (ص مرکب، ق مرکب) کریم سان. چون مردم کریم. همانند کریم:
وگر کریم شود آرزوت نام و لقب
کریم وارت فعل کرام باید کرد.
ناصرخسرو.

معادل ابجد

اثری از کریم علیزاده

1116

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری