معنی اثر دیگرى از اسماعیل فصیح

حل جدول

اثر دیگرى از اسماعیل فصیح

اسیر زمان


اثر اسماعیل فصیح

اسیرزمان ، باده کهن ، بازگشت به درخونگاه ، پناه بر حافظ ، تلخکام ، ثریا در اغما ، خاک آشنا ، داستان جاوید ، درانتظار ، درد سیاوش ، دل کور ، دیدار در هند ، شراب خام ، شهباز و جغدان ، طشت خون ، فرار فروهر ، کشته عشق ، گردابی چنین حایل ،لاله برافروخت ، نامه ای به دنیا

داستان جاوید


اثر دیگری از اسماعیل فصیح

اسیر زمان

در انتظار


کتاب اسماعیل فصیح

عشق و مرگ


اثری از اسماعیل فصیح

دل‌کور

درد سیاوش

تلخکام

فرار فروهر

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

فصیح

فصیح. [ف َ] (اِخ) مولانا فصیح. شخصی تواناست و در دانش بی نظیر و بی همتا و در خدمت جوکی میرزا می بود و کتابت قصرهای باغات او از شعر فصیح است و تتبع قصیده ٔمصنوع سلمان کرده و مخزن الاسرار نظامی را نیز جواب گفته، و این بیت در باب نهان داشتن اسرار از اوست:
هر نفسی کز تو کسی بشنود
بی شک از او همنفسی بشنود.
و قبراو در هری است. (از مجالس النفائس ص 205).

فصیح. [ف َ] (ع ص) زبان آور. (منتهی الارب). دارای فصاحت: رجل فصیح. (از اقرب الموارد): وزیر پرسید که امیران را چون ماندید؟... دانشمند به سخن آمد و فصیح بود. (تاریخ بیهقی).
فصیحی کو سخن چون آب گفتی
سخن با او به اصطرلاب گفتی.
نظامی.
گر ز فرید در جهان نیست فصیح تر کسی
رد مکنش که در سخن هست زبانش لال تو.
عطار.
هان تا سپر نیفکنی از حمله ٔ فصیح
کو را جز این مبالغه ٔ مستعار نیست.
سعدی.
من در همه قولها فصیحم
در وصف شمایل تو اخرس.
سعدی.
رجوع به فصاحت شود. || ماننده سخن را آنجا که خواهد. (منتهی الارب). ج، فصحاء، فُصُح، فصاح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه سخن را هر کجا خواهد رساند. (ناظم الاطباء). || لفظ که حسن و خوبی آن بسمع دریافت شود. || لسان فصیح، زبان تیز. (منتهی الارب). روان. (از اقرب الموارد): لقایی و مشاهدتی و زبانی فصیح داشت. (تاریخ بیهقی).
بر هزل وقف کرده زبان فصیح خویش
بر شعر سخف کرده دل و خاطر منیر.
ناصرخسرو.
|| لبن فصیح، شیر کف برگرفته. (منتهی الارب). رجوع به فصاحت شود.

معادل ابجد

اثر دیگرى از اسماعیل فصیح

1343

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری