معنی اثر دیگری از او

لغت نامه دهخدا

دیگری

دیگری. [گ َ] (ص نسبی) غیر. مقابل خود. آنکه جز تو یا او و یا من است. کسی یا چیزی جزاین. جز ما. جز او. جز شما. جز ایشان. غیر ایشان. (یادداشت مرحوم دهخدا). کس دیگر. (ناظم الاطباء). شخص دیگر یا چیزی جز آنچه من و شما میدانیم:
بتو بیش از تو گر زری دادند
دانکه از بهر دیگری دادند.
اوحدی.
خدا را داد من بستان از او ای شحنه ٔ مجلس
که می با دیگری خورده ست و با من سرگران دارد.
حافظ.
گر دیگری بشیوه ٔ حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی.
حافظ.
گر پنج نوبتت بدر قصر میزنند
نوبت به دیگری بگذاری و بگذری.
حافظ.

دیگری. [گ َ] (اِ) خراج و مالیات اشجار و مانند آن. (ناظم الاطباء).


او

او. (ضمیر) ضمیر غایب است نسبت به ذوی العقول چه غیر ذوی العقول را آن گویند. (برهان). و اکثر ضمیر آن هم به ذوی العقول آمده. (آنندراج) (هفت قلزم). کلمه ٔ اشاره است که بشخص غایب اشاره می کند و نیز ضمیر منفصل است در صورتی که مرجع آن شخص باشد. (از ناظم الاطباء). سوم شخص مفرد غائب (در حالت فاعلی و مضاف الیه بودن و در حالت مفعولی):
چون از آن روز برنیندیشی
که بریده شود در او انساب
وندر او بر گناهکار به عدل
قطره ناید مگر بلا ز سحاب.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

دیگری

کس دیگر، شخص دیگر،

فرهنگ فارسی هوشیار

دیگری

جز ما، جز این، جز ایشان، غیر ایشان

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

دیگری

Andere, Anderer, Ein anderer, Ander, Andere, Anderen, Sonstig, Zusätlich

فارسی به عربی

ترکی به فارسی

او

او 2- آن

او

معادل ابجد

اثر دیگری از او

960

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری