معنی اثر سن ژان پرس

حل جدول

اثر سن ژان پرس

بادها


سن ژان پرس

برنده نوبل ادبیات در سال 1960 میلادی


منظومه سن ژان پرس

تلخى هاى دریا


سن ژان پرس (1887-،فرانسوی)

برنده نوبل ادبیات در سال 1960 میلادی


پرس

فشار و منگنه

واحد شمارش غذا

لغت نامه دهخدا

پرس

پرس. [پ َ] (اِ) پرده. حجاب. پوشش. پرده که بر روی چیزها پوشند. || درسار. پرده. خیش. پرده که از جاها آویزند. (برهان). || پرس اشتر؛ مهار چوبین. چوب بینی شتر: اِنف، شتری که بینیش درد کند از پرس. (السامی فی الاسامی). || پرس موئین، خزامه.

پرس. [پ َ رَ] (اِخ) آثار و خرابه هائی در چهارده میلی گنبد قابوس. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 162).

پرس. [پ ُ] (اِمص) پرسش:
چو یعقوب فرّخ بپرس و درود
ابا ابن یامین سخن گفته بود
رسیدند اسباط دیگر بهم
به پیش پدر شرمسار و دژم.
شمسی (یوسف و زلیخا).

پرس. [پ ِ] (اِخ) نام ایران در بعض زبانهای اروپائی و آن از نام پارسه ٔ عهد هخامنشی مأخوذ است. نام پارس در کتیبه های داریوش: پارسه و در تاریخ هرُدوت «پرسر» و در کتاب استرابن «پرسیس » و «پاراای تاسن » ودر تاریخ آمیان «پرسیس » و در تاریخ موسی خورنی «پرسین » است. هرُدوت راجع به نژاد پارسیان آورده است که «پارسیها را در عهد قدیم یونانیها کِفِن مینامیدند ولی همسایگان پارسی ها آنها را آرتیان میگفتند و پارسیها نیز خود را چنین میخواندند. پرسه پسر زئوس از دانائه بود. او نزد کفه پسر بلوس رفت و دختر وی آندرومد را بزنی گرفت و از این دختر پسری بیامد پرسس نام که در نزد کِفه بماند. بعد چون کِفه اولاد ذکور نداشت تمام ملت را به اسم پرسس، پرس (پارسی) نامیدند...» رجوع به تاریخ ایران باستان ص 730 و پرسس و پرسه شود.


ملن بک سن ژان

ملن بک سن ژان. [م ُ لَم ْ ب ِ س َ](اِخ) بلوکی است در «برابانت » بلژیک، خارج شهر بروکسل که 66300 تن سکنه دارد.(از لاروس).

گویش مازندرانی

سن

سال سن

فرهنگ معین

پرس

(پَ) (اِ.) پرده، حجاب.

(~.) [فر.] (اِ.) سهم غذا مخصوص یک نفر.

دستگاه فشار که در صنایع سنگین و سبک مورد استفاده فراوان دارد، منگنه (فره)، خبرگزاری، مرکز تهیه و انتشار خبر. [خوانش: (پِ رِ) [فر.] (اِ.)]

معادل ابجد

اثر سن ژان پرس

2124

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری