معنی اثر عباس معروفی
حل جدول
واژه پیشنهادی
آن شصت نفر، آن شصت هزار
آونگ خاطره های ما
پیکر فرهاد
سال بلوا
فریدون سه پسر داشت
سمفونی مردگان
رمان مشهور عباس معروفی
سمفونی مردگان
لغت نامه دهخدا
عباس. [ع َب ْ با] (اِخ) شاه عباس اول. رجوع به عباس اول شود.
عباس. [ع َب ْ با] (اِخ) شاه عباس دوم. رجوع به عباس دوم شود.
عباس. [ع َب ْ با] (اِخ) شاه عباس سوم. رجوع به عباس سوم شود.
معروفی بلخی
معروفی بلخی. [م َ ی ِ ب َ](اِخ) رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن حسن معروفی بلخی شود.
معادل ابجد
1240