معنی اثر موسیقی حسین امین الله

حل جدول

اثر موسیقی حسین امین الله

شهرزاد


اثر موسیقی حسین امین‌الله

شهرزاد


اثر امین فقیری

دهکده پر ملال (مجموعه داستان) (۱۳۴۶)
کوچه باغ‌های اضطراب (۱۳۴۸)
کوفیان (۱۳۵۰)
شب (نمایشنامه)
غم‌های کوچک (۱۳۵۲)
دوست من (نمایشنامه)
سیری در جذبه و درد
قالیبافان (نمایشنامه)
سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر
دو چشم کوچک خندان
تمام باران‌های دنیا
مویه‌های منتشر (۱۳۶۸)
آهوی زیبای من (برای کودکان)
اگر باران ببارد (برای نوجوانان)
گزیده داستان‌ها
رقصندگان (رمان)
زندگی با ورزش (برای نوجوانان)
انگار هیچ وقت نبوده (مجموعه داستان) (۱۳۸۲)
پلنگ‌های کوهستان (رمان) (۱۳۸۱)
گربه (۱۳۹۵)

نام های ایرانی

امین الله

پسرانه، مورد اعتماد خداوند


امین

پسرانه، مورد اطمینان، درستکار، لقب پیامبر (ص)، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نامجدید می سازد مانند محمد امین، امین عباس، و امین همایون

فرهنگ فارسی آزاد

امین امین

اَمِین اَمِین، لقب حاجی غلامرضا اصفهانی سوّمین امین حقوق الله است،


امین ثانی

اَمِین ثانی، یا " حاجی امین " لقب جناب حاجی ابوالحسن اردکانی است که دوّمین امین حقوق الله بودند،

لغت نامه دهخدا

حسین امین الضرب...

حسین امین الضرب دوم. [ح ُ س َ ن ِ اَ ن ُ ض ض َ ب ِ دُ و وُ] (حاج محمد...) ابن حاج محمد حسن اصفهانی امین الضرب بن محمدحسین بن مهدی بن محمدرحیم در تهران در 6 محرم 1289 هَ. ق. متولد گردید و در 1359 هَ. ق. درگذشت. وی مانند پدرش یکی از بازرگانان معتبر ایران در صدر مشروطیت و از نخستین هسته های برژوازی ملی ایران و پایه گذاران صنعت جدید در این کشور میباشد. فعالیتهای صنعتی وی و پدرش از برجسته ترین کوششهای آن زمان بشمار است. راه آهن امین الضرب میان محمودآباد و آمل بدرازای 14 هزارگز از قدیمترین راه آهنهای کشور است. امین الضرب در زمان ناصرالدین شاه با سید جمال الدین اسدآبادی همکاری میکرده و سید را در خانه ٔ خویش جای داده است. وی در هنگامیکه پدرش مشغول ایجادمؤسسات صنعتی و راه آهن و استخراج معادن بود، مورددشمنی مخالفین صنعتی شدن کشور ایران قرار گرفت، و بطوریکه مخبرالسلطنه در خاطرات و خطرات ص 136 گوشزد کرده است، امین الضرب نزد داور وزیر دادگستری دوره ٔ اخیر، گفته است که مخبرالسلطنه در زمان مظفرالدین شاه درسال 1316 هَ. ق. مرا مورد شکنجه قرار داد البته مخبرالسلطنه این ادعا را تکذیب کرده و او و امین الدولهدر خاطرات خود چاپ حافظ فرمان فرمائیان حاجی امین الضرب را به خیانت در ضرب پول سیاه متهم میکنند. حاجی حسین امین الضرب عضو انجمن تدوین کنندگان قانون اساسی ایران بوده و چند دوره بوکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردیده و در دوره ٔ اول نائب رئیس مجلس بوده است. در دوره ٔ ریاست مجلس، وی در مقابل خودسریهای محمدعلی شاه ایستادگیها کرده است که کسروی برخی از آنها را در تاریخ مشروطه ص 217 چ 4 آورده است، و از جمله در جلسه ای در جواب مشیرالدوله که گفت «ما دولت مشروطه نیستیم و دولت بشما مشروطه نداده، مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است ». حاجی حسین امین الضرب گفت: «دولت نمیتواند بگوید من به شما مشروطه نداده ام... ما خودمان را رسماً مشروطه میدانیم و حقوقی که داریم هیچ کس نمیتواند از ما پس گیرد مگر با خون ملت...». وی در دوران اخیر، اطاق تجارت تهران را تأسیس کرده و اولین رئیس آن بوده است. و شرح حال خود را در جزوه ای به سال 1347 هَ. ق. نگاشته و اخیراً در مجله یغما سال 1341 هَ. ق. شماره ٔ مرداد ماه چاپ شده است. رجوع به شرح حال خودش و به تاریخ مشروطه ٔ کسروی و مقالات مهدی بهشتی پور در مجله ٔ تهران اکونومیست شماره ٔ 466 و خاطرات امین الدوله چ حافظ فرمانفرمائیان 1341 هَ. ش. شود.


حسین آباد امین

حسین آباد امین. [ح ُ س ِ دِ اَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 24هزارگزی شمال باختر بوئین و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 450 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از قنات مشروب میشود.محصولات آنجا غلات، چغندر، میوه جات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی: گلیم، جاجیم، قالی بافی. راه مالرو میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


امین

امین. [اُم ْ م َ] (ع اِ) تثنیه ٔ ام. دو مادر.
- ورم امین، بیماریی که از آماس ام الغلیظ و ام الرقیق پدید آید. (از یادداشت مؤلف).

امین. [اَ] (ع ص) امانت دار. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مؤید الفضلاء). زنهاردار. (فرهنگ فارسی معین). قفان. (منتهی الارب، ذیل ق ف ن). قبان. (منتهی الارب، ذیل ق ب ن). مقابل خائن، زنهارخوار. (یادداشت مؤلف): طالب و صابر و بر سر دل خویش امین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389).
برین گنج گوهر یکی نیک بنگر
کرا بینی امروز امین محمد؟
ناصرخسرو.
کیسه ٔ عُمْر سپردیم بدهر
دهر غدار امین بایستی.
خاقانی.
هست امین چار حرف و تاج سه حرف
بسم بین هم سه حرف و اﷲ چار.
خاقانی.
خداترس باید امانت گزار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشه ناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک.
(بوستان).
امین خدا مهبط جبرئیل.
(بوستان).
|| کسی که بر وی اعتماد کنند و از او ایمن باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اعتمادکرده شده. (مؤید الفضلاء). معتمدعلیه. (آنندراج). استوار. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). طرف اعتماد. معتمد. ثقه. درستکار. (فرهنگ فارسی معین). موثوق به. مؤتمن. (یادداشت مؤلف). دیندار. (ناظم الاطباء):
حاسدم گوید چرا در پیشگاه مهتران
ما ذلیلیم و حقیر و تو امینی ّ و مهین.
منوچهری.
این ابوالقاسم مرد پیر و بخرد و امین و سخنگوی بود. (تاریخ بیهقی). بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). و آنرا بر همه ٔ مردم خود عرض کن در حضور امین امیرالمؤمنین محمدبن محمد السلیمانی. (تاریخ بیهقی ص 313). بر اهل بازار و محترفه محتسبی امین گماشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
آنچه نپْسندی بخود ای شیخ دین
چون پسندی با برادر ای امین ؟
مولوی.
وزیر مشرق و مغرب امین مکه و یثرب
که هیچ ملک ندارد چو او حفیظ و امین را
جهان فضل و مروت امین دست وزارت
که زیر دست نشاند مقربان مهین را.
سعدی.
گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من.
سعدی.
امین مشرق و مغرب علاء دولت و دین
که بارگاه رفیعش بآسمان ماند.
سعدی.
- امین تذکره، در اصطلاح سیاسی دوره ٔ قاجاریان، مأمور صدور تذکره (گذرنامه). ج، امنای تذکره. (از فرهنگ فارسی معین).
- امین حضرت، جبرئیل. (فرهنگ فارسی معین).
- امین مخزن افلاک، جبرئیل. (فرهنگ فارسی معین).
- || مرد کامل. ولی. مرشد. (فرهنگ فارسی معین).
- امین معاون، در اصطلاح اداری دوره ٔ قاجاریان، منصبی در وزارت معارف آن دوره که پس از وزیر قرار داشت. (از فرهنگ فارسی معین).
- چهارامین، کنایه از چهار یار رسول اکرم است:
داده قرار هفت زمین را ببازگشت
کرده خبر چهارامین را ز ماجرا
بی مهر چاریار در این پنج روزه عمر
نتوان خلاص یافت از این ششدر فنا.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 17).
|| بی بیم دارنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- ناامین، ناایمن. بیم دارنده.
|| وکیل.مباشر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || مدیر. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح تصوف) مرشد. مرد کامل. (از فرهنگ فارسی معین). || قوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || درست قول. باوفا. (ناظم الاطباء). ج، امناء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || مراد از این کلمه در کتاب مقدس ایمان است، و گفته اند امین گفتاریست که احتمال کذب در آن نباشد. (از قاموس کتاب مقدس).و رجوع به همین کتاب شود. || اسمی از اسمای حق تعالی. (آنندراج). صفتی از صفات باری تعالی. (ناظم الاطباء). || بلد امین در آیه ٔ هذا البلد الامین، مکه است. (از ناظم الاطباء) (از مراصدالاطلاع). || (اِخ) لقب پیغمبر اسلام که پیش از بعثت بدان مشهور بود. (از ناظم الاطباء). || (اِخ) لقب جبرئیل است. (یادداشت مؤلف).
- امین وحی، جبرئیل. (انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین).
|| در بیت زیر کنایه از رسول اکرم است:
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سرّ معراج.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید دستگردی ص 11).

امین. [اَ] (اِخ) محمدبن هارون الرشید دارای کنیه ٔ ابوموسی و ابوعبداﷲ، ششمین خلیفه ٔ عباسی بود (193- 198 هَ.ق./ 808- 813 م.). او را محمد زبیده نیز گویند. امین در زمان پدر به ولیعهدی تعیین گردید و پسر دیگر هارون، عبداﷲ ملقب به مأمون که مادرش ایرانی بود جانشین دیگر اعلام و مقرر گردید تا بعد از امین خلافت با او باشد، و حکومت قلمرو خلافت مشرق همدان به وی واگذار گردید. بعد از مرگ هارون (193 هَ.ق.) در بغداد با امین بیعت شد و بین امین و مأمون اختلاف پدید آمد و مأمون تحت تعلیمات فضل بن سهل موقعخود را تحکیم کرد و با سرداری هرثمه و طاهر و به پشتیبانی ایرانیان در طی چند جنگ بر امین غالب آمد و امین که در بغداد محاصره شده بود سرانجام تسلیم گردیدو بدست سربازان خراسانی بقتل رسید. (از تاریخ ایران سر پرسی سایکس ترجمه ٔ فخر داعی گیلانی ج 2 ص 7). و رجوع به تاریخ بیهقی (فهرست اعلام) و اعلام زرکلی شود.

امین. [اَ ی َ] (ع ن تف) دروغتر. اکذب: احسن الشعر امینه و اعذبه اکذبه. (یادداشت مؤلف).

امین. [اَ] (ع، اسم فعل) ای خدا مستجاب کن. چنین بادا. چنین کن. (منتهی الارب). آمین. و رجوع به آمین شود.

امین. [اُ م َ] (اِخ) نام چند تن از روات حدیث است. رجوع به منتهی الارب و الاصابه فی تمییز الصحابه شود.

معادل ابجد

اثر موسیقی حسین امین الله

1222

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری