معنی اثر کردن

حل جدول

اثر کردن

هناییدن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اثر کردن

هناییدن

فارسی به انگلیسی

اثر کردن‌

Act, Affect, Operate, Influence, Pierce, Tell, Touch, Work

فارسی به ترکی

اثر کردن‬

etkilemek, etki etmek

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

اثر کردن

(مصدر) تا ء ثیر بجای نهادن کارگر شدن مو ء ثر گردیدن.

فارسی به آلمانی

اثر کردن

Handlung [noun]

معادل ابجد

اثر کردن

975

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری