معنی احلام
لغت نامه دهخدا
احلام.[اِ] (ع مص) احلام مراءه؛ فرزندان حلیم زادن زن.
احلام. [اَ] (ع اِ) ج ِ حِلْم. بردباریها. سکون ها. وقارها. عقلها. || ج ِ حُلْم. خوابهای شیطانی. (ملخص اللغات حسن خطیب). بنات اللیل. (المرصع). بنات الکری. (المرصع). خوابها. خواب های شوریده که آن را تعبیری نتوان کرد. (مؤیدالفضلاء). خوابهای پریشان. هر آنچه شخص خفته در خواب بیند. || ج ِ حُلْم، بمعنی آرمیدن در خواب، و آن علامت بلوغ است. || ج ِ حلیم. بردباران. || اجسام. و واحد آن نیامده است. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
(اِ.) شکیبایی ها، وقارها، خِردها، جمع حلم، خواب ها، خواب های شیطانی، (ص.) جمع حلیم، بردباران. [خوانش: (اَ) [ع.]]
مترادف و متضاد زبان فارسی
اوهام، خواب، رویا، شوریدهخوابها، بردباران، شکیبایان، صابران، صابرین
فرهنگ عمید
[جمعِ حِلم] = حِلم
[جمعِ حُلم] = حُلم
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: حلم) خواب ها، شوریده خواب ها، آهستگی ها (تک: حلیم) بردباران خوابهای شیطان
اضغاث احلام
خواب های پریشان آشفته خوابها
فرهنگ فارسی آزاد
اَضغاث اَحْلام، خوابهای آشفته و در هم و بدون معنی و تعبیر، مطالب و حکایاتِ غیر واقع و دور از حقیقت را باین اصطلاح تعبیر میکنند،
احلام، حلوم
اَحْلام، حُلُوْم، خوابها، رؤیاها (مفرد: حِلْم)،
واژه پیشنهادی
سیاه برازنده توست
آیه های قرآن
گفتند: «خوابهاى پریشان و پراکندهاى است؛ و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم!»
بل قالوا اضغاث احلام بل افتراه بل هو شاعر فلیاتنا بایة کما ارسل الاولون
آنها گفتند: « (آنچه محمّد (ص) آورده وحى نیست؛) بلکه خوابهایى آشفته است! اصلاً آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست مىگوید) باید معجزهاى براى ما بیاورد؛ همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!»
معادل ابجد
80