معنی اختراع چارلز پارسونز
حل جدول
توربین بخار کشتیها
اختراع چارلز ابوت
مبدل نور خورشید به برق
اختراع چارلز پارسون
توربین بخار
عربی به فارسی
اختراع , ابتکار
فارسی به عربی
اختراع، جهاز، حیله، عده، قصه
لغت نامه دهخدا
اختراع. [اِ ت ِ] (ع مص) شکافتن. خَرق. خرع. بریدن. (تاج المصادر بیهقی). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی. || آفریدن. (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن. (منتهی الارب). نو کاری کردن. (زوزنی). || از خود انشاء کردن. چیزی نو انگیختن. (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن. پیدا کردن. پیدا کردن چیزی بماده و مدت، مقابل ابداع که پیدا کردن چیز است بی ماده و مدت: در وصف این حال قصائد غرّا و معانی عذرا اختراع و اقتراح کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 48). احتیاج مادر اختراع است. || از نو سخن گفتن. || اختراع دابه، ستور را چندی بسواری دیگری دادن و سپس بازستدن. || خیانت کردن کسی را. || گرفتن مال کسی را. || هلاک کردن. (تاج المصادر بیهقی). || سخن دروغ فرابافتن. (آنندراج). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اختراع، معنی آن ضمن معنی ابداع در حرف باء گذشت و در اثناء شرح و تفسیر لفظ تکوین نیز در باب اختراع بسط مقال داده شود. ان شأاﷲ تعالی. و مخترع در اصطلاح عروضیان بحریست و در ضمن بیان معنی لفظ متقارب نیز در این خصوص گفتگو بمیان خواهد آمد.
- اختراع کردن، از خود درآوردن. بافتن. ساختن.
فرهنگ فارسی آزاد
اِخْتِراع، در اصطلاح حُکَماء اختراع مرحلهء دوّم از مراحل سه گانه ایجاد است و آن فعلی است که مسبوق به مادّه باشد ولی مسبوق به زمان نباشد بلکه سابق بر زمان باشد مانند منظومهء شمسی که تا خورشید و ماه و ستارگان ایجاد نشوند و بحرکت نیایند، زمان یعنی سال و ماه و روز و اجزای دیگر زمان بوجود نمیآید. (بذیل کلمات اِبداع و اِحْداث و قوس صعود و نزول نیز مراجعه شود)،
فرهنگ معین
(اِ تِ) [ع.] (مص م.) آفریدن، ایجاد کردن.
فرهنگ عمید
وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد،
(اسم مصدر) ساختن چیزی یا پدید آوردن روشی که پیشتر مانند آن دیده نشده باشد،
(اسم مصدر) [قدیمی] خلق کردن، آفریدن،
(اسم مصدر) [قدیمی] پدید آوردن چیز نو،
فرهنگ واژههای فارسی سره
نوآوری، نخست سازی، برساخته
مترادف و متضاد زبان فارسی
آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری، دروغپردازی، شایعهسازی
فارسی به ایتالیایی
کلمات بیگانه به فارسی
نوآوری
فرهنگ فارسی هوشیار
شکافتن، بریدن، آفریدن
معادل ابجد
1839