معنی ادیمی

لغت نامه دهخدا

ادیمی

ادیمی. [اَ] (اِخ) رجوع به مبارک محمد شود. (معجم المطبوعات).

ادیمی. [اَ می ی] (ع ص نسبی) چرم گر. ادیم گر.

ادیمی. [اَ] (ص نسبی) منسوبست به ادیم که بطنی است از خولان. (سمعانی).


ادیم گر

ادیم گر. [اَ گ َ] (ص مرکب) چرم گر. ادیمی:
بیال و گردن او برشدند و بازبرید
بسی ادیم گر اندرمیان کوی تمیم.
سوزنی.


مقرنی

مقرنی. [م ُ ق َ نا](ع ص) ادیم مقرنی، ادیمی پیراسته به قرنوه.(مهذب الاسماء). سقاء مقرنی، مَشک به قرنوه پیراسته.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).


مسلوم

مسلوم. [م َ](ع ص) مارگزیده.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). سلیم.(منتهی الارب). || پیراسته: أدیم مسلوم، پوست پیراسته به برگ سَلَم.(آنندراج)(منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). ادیمی پیراسته به سلم.(مهذب الاسماء).


پیران

پیران. (اِخ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 10 هزارگزی باختر بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل. جلگه، گرم، معتدل. دارای 1093 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


طایفه ٔ گاودارخا...

طایفه ٔ گاودارخاریک. [ی ِ ف َ ی ِ] (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل، واقع در 19هزارگزی شمال باختری بنجار و 5هزارگزی باختر راه فرعی ادیمی به زابل. جلگه، گرم و معتدل با 559 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


بالاخانه

بالاخانه. [ن َ] (اِخ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 8 هزارگزی باختری بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 1133تن سکنه. آب آنجا از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ فارسی هوشیار

ادیمی

چرمی چرمینه (صفت) منسوب به ادیم، ادیم گر.


ادیم گر

چرمگر چرمساز (صفت) چرم گر چرمساز ادیمی.

حل جدول

ادیمی

شهری در استان سیستان و بلوچستان


شهری در استان سیستان وبلوچستان

ادیمی، اسپکه، ایرانشهر، بزمان، بمپور، بنت، بنجار، پیشین، جالق، چابهار، خاش، دوست‌محمد، راسک، زابل، زاهدان، زهک، سراوان، سرباز، سوران، سیرکان، فنوج، قصرقند، کنارک، گلمورتی، محمد‌آباد، مهرستان، میرجاوه، نصرت‌آباد، نگور، نوک‌آباد، نیک‌شهر


شهری در استان سیستان و بلوچستان

ادیمی، اسپکه، ایرانشهر، بزمان، بمپور، بنت، بنجار، پیشین، جالق، چابهار، خاش، دوست محمد، راسک، زابل، زاهدان، زهک، سراوان، سرباز، سوران، سیرکان، فنوج، قصرقند، کنارک، گلمورتی، محمدآباد، مهرستان، میرجاوه، نصرت آباد، نگور، نوک آباد، نیک شهر

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ادیمی

65

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری