معنی اذیت کردن

حل جدول

اذیت کردن

جزاندن

آزردن، رنجاندن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اذیت کردن

آزردن، پژولیده کردن

فارسی به انگلیسی

اذیت‌ کردن‌

Acerbate, Annoy, Bother, Badger, Bug, Devil, Exacerbate, Exasperate, Fret, Harass, Irritate, Molest, Persecute, Ruffle, Tease, Torment, Trouble, Vex, Worry

فارسی به ترکی

اذیت کردن‬

eziyet etmek, canını yakmak

فارسی به عربی

اذیت کردن

ابره، اثر (مع الشد)، احزن، اذی، ازعج، اضمن، اهن، ضائق، طحن، عرقوب، غریر، قلق

فرهنگ فارسی هوشیار

اذیت کردن

رنجه داشتن رانکنیدن (مصدر) آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن.

فارسی به ایتالیایی

اذیت کردن

dare fastidio

infastidire

scocciare

فارسی به آلمانی

اذیت کردن

Aergern; belaestigen, Aufreiben, Bekümmern, Betrüben, Grämen, Kümmern, Nadel [noun], Schmerzen, Sorge (f), Trauern, Verdrießen, Verletzen, Weh, Zuleide

معادل ابجد

اذیت کردن

1385

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری