معنی ارائه دهنده نظریه کوانتوم
حل جدول
ماکس پلانک
دانشمند انگلیسی ارائه دهنده نظریه اتمی
جان دالتون
کوانتوم
بسته نور و انرژی
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نظریه. [ن َ ظَ ری ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) عقیده. حدس. (فرهنگ فارسی معین). نظریه به معنی اخیر متداول شده و جمع آن را «نظریات » آرند، مانند نشریه، نشریات. اما چون این کلمه در عربی فصیح بدین معنی نیامده، بعض معاصران از استعمال این مفردو جمع آن خودداری کنند و به جای آن دو «نظره » و «نظرات » را به کار می برند، ماننده: نشره، نشرات. ولی از یک سو دو کلمه ٔ اخیر در عربی به معانی دیگری به کار میروند، و از سوی دیگر نظریه و نظریات جای خود را در زبان های عربی و فارسی باز کرده اند. مرحوم قزوینی نیز استعمال این دو را جایز میدانستند بدین اعتبار که «نظری » منسوب است به نظر و - َه وحدت به آخر آن ملحق شده و قیاساً صحیح است. (از فرهنگ فارسی معین).
نظریه. [ن َ ظَ ری ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. در 82هزارگزی شمال شرقی فریمان، در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 318 نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
نشان دادن، نمایاندن،
بیان کردن، گفتن: ارائهٴ دلیل،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پدیدار کردن، نمایاندن، پیشکش، پیش آوری
فارسی به ایتالیایی
esibizione
مترادف و متضاد زبان فارسی
عرضه، نمایش، نشاندادن، نمودن
معادل ابجد
1963