معنی ارابه
لغت نامه دهخدا
ارابه. [اَ را / اَرْ را ب َ / ب ِ] (اِ) گردون. (برهان قاطع). گردونه. بارکش. گاری. گردون که از چوب سازند و بر آن بار کشند. صاحب بهار عجم گوید که ارابه به الف و بای موحده و عرابه به عین مهمله و بای موحده هر دو غلط است آنچه بتحقیق پیوسته صحیح عراده به عین مهمله و دال مهمله است. مؤلف غیاث اللغات گوید که چون در برهان و جهانگیری غرده به فتح غین معجمه و دال مهمله بمعنی گردون چوبی نوشته است به این دلیل غراده صحیح باشد بفتح غین معجمه مزید علیه غرده ٔ مذکور و اینچنین زیادت الف در فارسی بسیار آمده و بقول برهان که اهل لسان است دریافت میشود که ارابه بمعنی گردون لفظ علیحده است. (غیاث):
سکندر بفرمود تا جاثلیق
بیاورد ارابه و منجنیق
بیک هفته بستد حصار بلند
(منسوب به فردوسی).
پی فرش درگاه او با ارابه
همی آورد سنگ مرمر شکوفه.
میلی.
روزی که بر ارابه سوارند دلبران
در دلبریست از همه این شوخ پیشتر.
سیفی.
فرهنگ معین
(اَ رّ بِ) (اِ.) گاری با دو چرخ که از چوب می ساختند و برای حمل بار از آن استفاده می کردند.
فرهنگ عمید
وسیلۀ نقلیۀ چرخدار که بیشتر برای حملونقل بار به کار میرود، گردونه، گاری،
* ارابهٴ جنگی: [قدیمی] گردونه یا وسیلهای که در جنگ به کار میرود، مانند تانک، زرهپوش،
حل جدول
گاری
مترادف و متضاد زبان فارسی
درشکه، دلیجان، کالسکه، گاری، گردونه
فارسی به انگلیسی
Caravan, Kart, Wagon, Wain
فارسی به عربی
عربه
فرهنگ فارسی هوشیار
گردون، بارکش، گاری
فارسی به آلمانی
Karren (m), Karte, Waggon [noun]
واژه پیشنهادی
گردونه
معادل ابجد
209