معنی ارباب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
جمع رب.، پرورش دهندگان، مربیان، مالک، دارا، صاحبِ مِلúک، خداوندگار، آقا. [خوانش: (اَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
رئیس، بزرگ،
کارفرما،
آقا، مخدوم، سَرور،
صاحب، مالک،
عنوانی احترامآمیز برای برخی از بزرگان زردشتی: ارباب جمشید،
صاحبان،
[جمعِ رَبّ] [قدیمی] = رَبّ δ فقط در معنی ۶ و ۷ بهصورت جمع به کار میرود،
حل جدول
کارفرما
فرهنگ واژههای فارسی سره
سالار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آقا، خواجه، سرور، صاحب، کارفرما، مخدوم، مولا، فئودال، مالک، ملاک،
(متضاد) نوکر
فارسی به انگلیسی
Boss, Landlord, Landowner, Lord, Master, Mistress, Seignior, Swami
فارسی به ترکی
patron, ağa
فارسی به عربی
رییس، سید، لورد
گویش مازندرانی
صاحب مالک، زمین دار بزرگ در سیسم تولیدی ارباب رعیتی، صاحب...
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: رب) درفارسی آن راتک (مفرد) به کار می برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان (اسم) جمع: رب. (در عربی معنی ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسی بمعنی شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار میرود و در بسیاری موارد صورت مفرد به آن میدهد و بار دیگر به (ان) جمعش می بندند: اربابان. ) خداوندگار، مالک (مقابل رعیت یا دهقان) دارنده، آقا (مقابل نوکر) . یا ارباب انواع. جمع: رب النوع یا ارباب رجوع. رجوع کنندگان.
فرهنگ فارسی آزاد
اَرْباب، صاحبان، پرورش دهندگان (مفرد: رَبّ)،
فارسی به ایتالیایی
padrone
فارسی به آلمانی
Beherrschen, Chef (m), Gebieter (m), Haupt (m), Leiten, Master (m), Meister (m)
معادل ابجد
206