معنی ارت
لغت نامه دهخدا
ارت. [اَ] (حرف ربط + ضمیر) مخفف اگر تو. اگر ترا:
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.
لبیبی (از فرهنگ اسدی نخجوانی).
ارت. [اَ رَت ت] (ع ص) گنگلاج. شکسته زبان. گرفته سخن. (مهذب الاسماء). آنک زبان وی درآویزد در سخن. (تاج المصادر بیهقی). آنکه زبانش درآویزد در سخن گفتن. (زوزنی).
ارت. [اَ رَت ت] (ع اِ) از اعلام مردان.
ارت. [اِرْ رَ] (ع اِ) رجوع به ارّه شود.
حل جدول
سیم زمین در اصطلاح برقکاران
گویش مازندرانی
مال امانتی، مفهوم کنایی:سست و بی حال
معادل ابجد
601