معنی ارتشا

فرهنگ عمید

ارتشا

رشوه گرفتن، رشوه خوردن، رشوه‌خواری،

حل جدول

ارتشا

رشوه خواری

رشوه‌خواری


رشوه دادن و گرفتن

ارتشا


رشوه‌خواری

ارتشا


گرفتن رشوه

ارتشا


رشوه خواری

ارتشا


رشوه دادن

ارتشا

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارتشا

باج، باجگیری، رشوت، رشوه، رشوه‌خوری، رشوه‌ستانی، رشوه‌گیری


رشوت

ارتشا، باج، رشوه


رشوه

ارتشا، باج، باج‌سبیل، پاره، رشوت، لاج، کود


باج

ارتشا، باژ، رشوه، جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار، گمرک، سخن، کلمه، واج، واژ

فرهنگ فارسی هوشیار

ارتشا

(مصدر) رشوه ستدن رشوت ستاندن رشوه گرفتن رشوه خوردن.


ارتشا ء

پارک گیری بدگند گیری (بدگند رشوه) (مصدر) رشوه ستدن رشوت ستاندن رشوه گرفتن رشوه خوردن.

لغت نامه دهخدا

اسماعیل پاشا

اسماعیل پاشا. [اِ] (اِخ) (کرجی) یکی از وزراءعصر سلطان محمودخان اول. وی اصلاً سمت بردگی داشت و خزینه دار بعضی مخدومین خود بود و بعداً بدرجه ٔ یوزباشی (ریاست صده) نایل گشت آنگاه با وظیفه ٔ خوانسالاری موظف شد و سپس پیشکار ابراهیم پاشا صدراعظم گردید و در وقعه ٔ سال 1143 هَ. ق. دارای وظیفه ٔ مهمی بود سپس رئیس بکتاشیان و بعد رئیس ینی چریان شد و آنگاه به رتبه ٔ وزارت ترفیع یافت و هدف نهائی او صدارت بود لذابیکار نشستن نمیتوانست و همیشه در تقلا بود تا در سال 1145 به ایالت روم ایلی و سپس بمعیت عبداﷲپاشا سرعسکر ایران تعیین شد و در سنه ٔ 1147 والی بغداد شد و یک سال بعد در موقع نخستین عزل ناگهانی علی پاشا با کم» آغاباشی بمسند صدارت عظمی ترفیع یافت. در موقع ریاست بکتاشیان در سف» دماء بی پروایی میکرد و تحقیقات لازمه برای حقانیت بعمل نمی آورد و با این وصف آوازه ٔ مهارت و اقتدار او در افواه عوام افتاده و مشهور شده بود. در زمان صدارت وی هم باب رشوه و ارتشا مفتوح گردید لذا مدت صدارت او از هشتادوهفت روز تجاوز نکرد وپس از معزولی اموالش را مصادره کردند و او را به رودس تبعید و بعد به ساقز منتقل کردند و بالاخره باز به محافظی حانیه منصوب گردید و او در همین جا درگذشت. شخصی سفا» و هتا» و نادان بود. (قاموس الاعلام ترکی).

معادل ابجد

ارتشا

902

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری