معنی ارجال

لغت نامه دهخدا

ارجال

ارجال. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ رَجُل و رَجَل و رَجِل و رِجْل.

ارجال. [اِ] (ع مص) پیاده کردن. (تاج المصادر بیهقی). پیاده گردانیدن. || فروگذاشتن. || ناقه را با بچه گذاشتن. (منتهی الارب). فروگذاشتن اشتربچه با مادر. (تاج المصادر بیهقی). || مهلت دادن. (منتهی الارب).

حل جدول

ارجال

پیاده کردن، مهلت دادن

فرهنگ فارسی هوشیار

ارجال

‎ فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن

معادل ابجد

ارجال

235

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری