معنی ارزان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
کم بها، سزاوار، شایسته، پست، بی مایه. [خوانش: (اَ) (ص.)]
فرهنگ عمید
ویژگی آنچه قیمتش از نرخ روز کمتر باشد، کمبها: نرخ متاعی که فراوان بُوَد / گر به مثل جان بُوَد ارزان بُوَد (جامی۳: ۵۰۰)،
[قدیمی، مجاز] بیارزش، بیمقدار،
حل جدول
کم بها
مترادف و متضاد زبان فارسی
رخیص، کمارزش، کمبها، کمقیمت، مفت، مناسب، نازل،
(متضاد) گران
فارسی به انگلیسی
Cheap, Dirt-Cheap, Competitive, Cut-Rate, Economy, Inexpensive, Popular
فارسی به ترکی
ucuz
فارسی به عربی
رخیص
فرهنگ فارسی هوشیار
کم بها
فارسی به آلمانی
Billig, Gemein
معادل ابجد
259