معنی ارغ
لغت نامه دهخدا
ارغ. [اَ رُ] (اِ) بادی که از گلوی مردم بخوردن طعام یا چیزی ناگوارا به آواز برآید. (مؤید الفضلاء). بادی است بدبو که از گلوی مردم در وقت امتلای معده برآید. آروغ. زراغن. گوارش. بادگلو. آجل. رجک. جشاء. آرغ. زروغ. روغ. وروغ.
ارغ. [اُ] (ص) بادام و پسته و فندق و نارگیل و گردکان و زردالو و امثال آن را گویند که درون آن تیز و تلخ و تند شده باشد. (جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج). گردکانی که بدبو و بدطعم شده باشد و آنرا بتازی خنز گویند بفتح خای معجمه و کسر نون و آخرش زای معجمه. (فرهنگ سروری). زَنِخ. (فرهنگ رشیدی). (جهانگیری) (برهان قاطع).
فرهنگ معین
(اَ رُ) (اِ.) نک آروغ.
حل جدول
کپک روی نان
معادل ابجد
1201