معنی ارفاق فرنگی

حل جدول

ارفاق فرنگی

آوانس


ارفاق

آوانس

مساعده و آوانس


مساعد و ارفاق فرنگی

آوانس

لغت نامه دهخدا

ارفاق

ارفاق. [اَ] (ع اِ) ج ِ رُفقَه و رَفقه و رِفقَه، گروه همسفر.

ارفاق. [اِ] (ع مص) سود رسانیدن کسی را. (منتهی الأرب). منفعت رسانیدن. (زوزنی). فائده رسانیدن. || نرمی کردن با کسی. (منتهی الأرب) (تاج المصادر بیهقی). نرمی و مهاوَنه: در باب ارفاق و مجانبت از ارهاق او وصیت رفته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 345). || نفع کردن. (تاج المصادر بیهقی).


فرنگی

فرنگی. [ف َ رَ] (ص نسبی) منسوب به فرنگ. اروپایی. افرنجی. (یادداشت بخط مؤلف). اروپایی. مسیحی. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهان فرنگی و مشک تاتاری.
سعدی.
خط ماهرویان چو مشک خطایی
سر زلف خوبان چو درع فرنگی.
سعدی.
چو ترک دلبر من شاهدپشنگی نیست
چوزلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست.
سعدی.
ترکیب ها:
- توت فرنگی. فرنگی باف. فرنگی دوز. فرنگی ساز. فرنگی مآب. فلفل فرنگی. کلاه فرنگی. گوجه فرنگی. هویج فرنگی. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
|| (اِ) یک تن از مردم اروپا. (یادداشت بخط مؤلف).

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارفاق

ملایمت، نرمی، بهره‌رسانی، سودرسانی

فرهنگ معین

ارفاق

به نرمی رفتار کردن با کسی، به کسی سود رسانیدن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

ارفاق

نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن،
گذشت در حق کسی زیادتر از حق او،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ارفاق

آسانگیری، سو

کلمات بیگانه به فارسی

ارفاق

آسانگیری

فارسی به عربی

ارفاق

تساهل

فرهنگ فارسی هوشیار

ارفاق

نرمی کردن، مدارا کردن، سود رسانیدن بکسی، با مهربانی رفتار کردن

فرهنگ فارسی آزاد

ارفاق

اِرْفاق، (اَرْفَقَ، یُرْفِقُ) نرمی و مدارا کردن، با مهربانی رفتار کردن، سود رسانیدن،

معادل ابجد

ارفاق فرنگی

742

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری