معنی ارواره

لغت نامه دهخدا

ارواره

ارواره. [اَرْ وا رَ / رِ] (اِ) آرواره. رجوع بهمین کلمه شود. ارواره در فرهنگهای فارسی ضبط نشده و شاید از لغات عامیانه پنداشته شده است. این کلمه در اوستا هنوهرنه آمده و در تفسیر پهلوی اِرْوارَک ترجمه شده. در فصل 24 بندهش بند 3 کلمه ٔ ( (اِروار)) نیز بهمین معنی آمده است. رجوع بیادگار زریران گایگر ص 54 و یسنا تألیف پورداود ج 1 ص 179 ح 2 شود.

فارسی به آلمانی

ارواره

Hackt, Kotelette (pl), Klüver (m), Scheuern, Widerstreben, To [verb]

حل جدول

فارسی به عربی

ارواره

ذراع، فک، قطع


استخوان ارواره

عظم الفک

سوئدی به فارسی

k k-

فک، ارواره،


k ke-kk-

فک، ارواره،


hugger

ارواره، دهان، لب ولوچه،


k kben

استخوان ارواره، استخوان فک،

اسپانیایی به فارسی

quijada

استخوان ارواره، استخوان فک، فک، ارواره زیرین پرنده، گونه، کله ماهی.


mandbula

فک، ارواره، گیره، دم گیره، وراجی، تنگنا، هرزه درایی کردن، پرچانگی کردن، استخوان ارواره، استخوان فک.


chuletas

ارواره، دهان، لب ولوچه.

عربی به فارسی

عظم الفک

استخوان ارواره , استخوان فک

آلمانی به فارسی

Hackt

(تش.) ارواره , دهان , لب ولوچه.


To[verb]

(تش.- ج.ش.) فک , ارواره.

معادل ابجد

ارواره

413

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری