معنی ازخودراضی
لغت نامه دهخدا
ازخودراضی. [اَ خوَدْ / خُدْ] (ص مرکب) خودخواه. خودپسند. معجب. بانخوت. صاحب عُجب.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرافاده، خودپسند، خودخواه، متکبر، معجب، مغرور، نخوتدار
معادل ابجد
1629