معنی از اقوام سریلانکا
حل جدول
تامیل
از اقوام ساکن سریلانکا
تامیل
سریلانکا
انبار چای دنیا
کشوری در اقیانوس هند
از اقوام ساکن هند و سریلانکا
تامیل
از اقوام بومی هند و سریلانکا
تامیل
بندر سریلانکا
ترینکو مالى
پایتخت سریلانکا
کلمبو
فارسی به انگلیسی
Sri Lanka
لغت نامه دهخدا
اقوام. [اَق ْ] (ع اِ) ج ِ قَوْم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی خویشاوندان و فرقه ها و گروهها و طایفه ها. (ناظم الاطباء):
چشم از آنروز که برکردم و رویت دیدم
بهمین دیده سر دیدن اقوامم نیست.
سعدی.
و رجوع به قوم شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارحام، اقربا، بستگان، خویشان، وابستگان،
(متضاد) اغیار، بیگانگان
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع قوم، خویشان، طایفه ها
فرهنگ عمید
قوم
فرهنگ واژههای فارسی سره
تیره ها
فارسی به عربی
اقرباء
معادل ابجد
528