معنی از ایالت های نیوانگلند
حل جدول
فارسی به انگلیسی
New England
لغت نامه دهخدا
ایالت. [ل َ] (ع مص) ایاله. سیاست نگاه داشتن. (غیاث) (آنندراج). سیاست راندن به. والی شدن بر قومی. (منتهی الارب). حکومت کردن برمکانی: که هر یک ازایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علی حده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 13). برادر او سلیمان به سیرجان مقیم بوده و ایالت آن طرف بدو مفوض. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). دشمن دولت و ایالت و حسن کفایت اومشرف. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به ایاله شود.
- ایالت کردن، حکومت کردن. (ناظم الاطباء).
- حسن ایالت، حسن حکومت. (ناظم الاطباء).
ایالت.[ل َ] (ع اِ) جایی که دارای چندین حاکم نشین و ولایت باشد مانند ایالت آذربایجان که دارای چندین ولایت و حاکم نشین است از قبیل خوی و ارومیه و سلماس و اردبیل و جز آن و همچنین ایالت خراسان و فارس و عمومیت این لفظ بیشتر از ولایت است. چه این کلمه شامل جایی میشود که دارای یک حاکم نشین و شهر بیشتر نباشد مانند ولایت یزد و کاشان. (ناظم الاطباء). در سازمان اداری و سیاسی سابق در آن قسمتی از مملکت که دارای حکومت مرکزی باشد و ولایت حاکم نشین جزء بوده بر طبق قانون تشکیل ایالات و ولایت (مصوب 14 ذیقعده ٔ 1325 هَ. ق.) ایالات ایران منحصر به چهار ایالت بوده: آذربایجان، کرمان وبلوچستان، فارس و خراسان. (دائره المعارف فارسی).
فرهنگ فارسی هوشیار
جائی که دارای چندین حاکم نشین و ایالت باشد
واژه پیشنهادی
کوه مونادناک (مونادناک بزرگ)
اطلاعات عمومی
ایالات متحده شامل ۵۰ ایالت میشود و شهر واشینگتن دیسی یکی از ناحیههای فدرال آن و پایتخت کشور است. همچنین این کشور تعداد کمی قلمرو دارد که شامل مناطق مشترکالمنافع پورتوریکو میشود. در ادامه دستهبندی این ایالتها به مناطق، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام آمده است:
ایالتهای نیو انگلند آمریکا (کنتیکت, ایالت مین, ماساچوست, نیوهمپشایر, رود آیلند, ورمونت)
مهد کلیساهای سهگوش، عتیقهجات روستایی، تحت تاثیر تاریخ آمریکا، سواحل نیو انگلند، غذاهای خاص دریایی، کوههای ناهموار، بارش مکرر برف و تعدادی از قدیمیترین شهرهای کشور، در محدودهای که به قدی کوچک هست که در یک هفته بشود کل آنرا گشت.
ایالتهای ساحلی اقیانوس اطلس آمریکا (دلاویر, مریلند, نیو جرسی, نیویورک, پنسیلوانیا, واشینگتن، دی سی)
منطقهای که از نیویورک در شمال تا واشنینگتندیسی گسترده شده است. ایالتهای کنارهٔ اقیانوس اطلس در ایالات متحده منطقهایست با کلانشهرهای فراوان که پرجمعیتترین شهرهای این کشور در این منطقه قرار دارند. همچنین مناطق تاریخی فراوان و نقاط گردشگری زیادی از قبیل سواحل زیبا و دامنههای کوهستانی در این منطقه یافت میشوند.
جنوب (ایالات متحده آمریکا) (آلاباما, آرکانزاس, جورجیا, کنتاکی, لوئیزیانا, ایالت میسیسیپی, کارولینای شمالی, کارولینای جنوبی, تنسی, ویرجینیا, ویرجینیای غربی)
جنوب آمریکا منطقهای با مردمان مهماننواز است که غذاهای خانگی و محلی، موسیقی بلوز، جز، راکاندرول و کانتری در آنجا شهرت دارد. این منطقه که از تپهها و کوههای پوشیده از مرتع، کشتزارها و مردابهایی پوشیده از درختان جنگلی تشکیل شده است.
فلوریدا
فلوریدا شبهجزیرهای است در جنوب ایالات متحده که شمال آن شباهت زیادی به بخشهایی از منطقهٔ جنوب آمریکا دارد. اما این شباهت در مناطقی مانند اورلاندو، مناطق استوایی میامی و ۱۲۰۰ مایل ساحل ماسهای آن کمتر به چشم میخورد.
غرب میانه (ایلینوی, ایندیانا, آیووا, میشیگان, مینهسوتا, میزوری, اوهایو, ویسکانسین)
غرب میانه در ایالات متحده از شهرهای بزرگ و صنعتی، مزارع کشاورزی، شهرکهای زیبا و مناظر چشمنوار تشکیل شده و دریاچههای بزرگ در آن از جاذبههای طبیعی و شاخص است. این دریاچهها بزرگترین منابع آب شیرین و دومین دریاچهٔ بزرگ در دنیا هستند که سواحل شمالی ایالات متحده را تشکیل میدهند و مردم این منطقه به مهماننوازی شهرت دارند.
تگزاس
دومین ایالت بزرگ آمریکا که بیشباهت به کشوری جدا نیست و البته در سالیان نه چندان دور داعیهٔ استقلال داشته است که بطور زیادی تحت تاثیر فرهنگ پیش اسپانیایی و مکزیکی قرار دارد. تگزاس از جنوبشرق به مردابهای وسیع و دشتهایی با صنعت دامداری تا سواحل ماسهای در جنوب و کوهها و بیابانهایی در غرب آن گسترده شده است.
دشت بزرگ (داکوتای شمالی, داکوتای جنوبی, نبراسکا, کانزاس, اکلاهما)
وقتی که به سمت غرب از این ناحیهٔ مسطح عبور میکنید از کنارهٔ جنگلهای شرقی تا چمنزارها و دشتهای مرتفع میگذرید و با گسترهٔ وسیعی از استپ مواجه میشوید و همچنین مناطق متروکهای که سنگینی بار تاریخ و فرهنگ این منطقه را به دوش میکشند.
کوههای راکی (کلرادو, آیداهو, ایالت مونتانا, وایومینگ)
کوههای چشمنواز و پوشیده از برف راکی برای پیادهروی و اسکی مناسبند. همچنین در این منطقه میتوانید بیابانهای وسیع و شهرهای بزرگی را ببینید.
فرهنگ معین
(مص ل.) اداره کردن، حکومت کردن، (اِمص.) فرمانروایی، حکومت، (اِ.) استان، جمع ایالات. [خوانش: (اِ لَ) [ع.]]
کلمات بیگانه به فارسی
استان - فرمانروایی
فرهنگ عمید
(جغرافیا) هریک از بخشهای بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را میدهند،
(اسم مصدر) [قدیمی] فرمانروایی کردن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
ساتراپ، استان، فرمانروایی
فارسی به عربی
محافظه، هاله
فارسی به آلمانی
Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Zustand (m)
معادل ابجد
687