معنی از بازیگران سریال مهرآباد

لغت نامه دهخدا

مهرآباد

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) نام ایستگاه میان تهران و شاه آباد در 10هزارگزی تهران.

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) از قریه های قاسان. (تاریخ قم ص 138).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) قریه ای در سیزده فرسنگی شرقی شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) قریه ای دو فرسنگ و نیم میان جنوب و شرق ابرقوه فارس. (فارسنامه ٔ ناصری).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) مزرعه ای ازافشیدجرد از دیه های انار به قم. (تاریخ قم ص 137).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) مهرآباد میان رباط. دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین. کوهستانی و سردسیر است. شغل اهالی آن زراعت و قالی و جاجیم بافی است. محصول آن غلات و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) قریه ای در 82هزارگزی قم، میان ده نار و کاشان و آنجا ایستگاه ترن است.

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد.سکنه ٔ آن 163 تن است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سردسیر. با 120 تن سکنه. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 10هزارگزی شمال باختری شهر ری و غرب تهران، کنار راه قزوین. فرودگاه هواپیمایی کشوری در اراضی آن واقع است. دارای 8 خانوار سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). اکنون جزء شهر تهران است و از صورت روستا خارج شده و شهرت آن به سبب فرودگاه بین المللی تهران است که به نام آن «مهرآباد» خوانده می شود.

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری شیروان و سر راه شوسه ٔ عمومی قوچان به شیروان. محصول آن غلات و انگور و میوه. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان باشتین بخش داورزن شهرستان سبزوار، واقع در 50هزارگزی جنوب شرقی داورزن و 8هزارگزی جنوب شرقی راه تهران به مشهد. سکنه ٔ آن 495 تن است. محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، واقع در 30هزارگزی شمال غربی مشهد و 5هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان. سکنه ٔ آن 133 تن. محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

مهرآباد. [م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 18هزارگزی غرب اسفراین و 7هزارگزی شمال راه مالرو عمومی میان آباد به بینش کش. سکنه ٔ آن 173 تن. محصول آن غلات، بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

حل جدول

معادل ابجد

از بازیگران سریال مهرآباد

853

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری