معنی از بازیگران سریال یوسف پیامبر

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

یوسف

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن شداد. رجوع به یوسف (ابن رافعبن تمیم...) شود.

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن سیرافی، مکنی به ابومحمد. یوسف بن حسن بن عبداﷲبن مرزبان.رجوع به سیرافی (یوسف...) و قاموس الاعلام ترکی شود.

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن الدایه. رجوع به یوسف (ابن ابراهیم... ابن دایه) شود.

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن خطیب. رجوع به یوسف (ابن حسن بن محمد...) شود.

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن قطبه. رجوع به یوسف (ابن احمدبن عبداﷲبن قطبه) شود.

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن عمربن یوسف صوفی کادوری. از آثار اوست: جامع المضمرات و المشکلات. وی به سال 832 هَ. ق. درگذشته است. (از اعلام زرکلی).

معادل ابجد

از بازیگران سریال یوسف پیامبر

1011

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری