معنی از بازیگران فیلم پارک‌ وی

حل جدول

از بازیگران فیلم پارک‌ وی

بیتا فرهی


وی

حرف پیروزی

واژه پیشنهادی

از بازیگران فیلم پارک وی

آناهیتا نعمتی

جمشید شاه محمّدی

رعنا آزادی ور

نیوشا ضیغمی

علی کاظمی

مائده طهماسبی

محمّدرضا شریفی نیا

مهدی احمدی

نیما شاهرخ شاهی

لغت نامه دهخدا

وی وی

وی وی. [وُ وُ] (صوت) در تداول کلمه ٔ دال بر تعجب است و حیرت. (فرهنگ فارسی معین):
به حیرت گفت زال مولع زر
که وی وی جان مادر! جان مادر!
نزاری.


وی

وی. [وُ] (صوت) کلمه ای است که در محل تعجب و حیرت گویند. (برهان). ووی. ظاهراً صورتی از وای باشد.

وی. [وَ / وِ] (ضمیر) ضمیر منفصل مفرد مغایب (سوم شخص) به جای او (اوی) که در نثر امروز مرجع آن شخص و ذوی العقول است ولی قدما اکثر مرجع آن را اشیاء هم می آوردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). او، چنانکه گویند: وی را میگویم. (برهان):
کنون آمد از کار وی آگهی
که تازه شد آن فر شاهنشهی.
فردوسی.
که رستم دلیر است و پهلونژاد
مبادا که رزم وی آردبه یاد.
فردوسی.
سرایی است بر وی گشاده دو در
یکی آمدن را شدن زآن به در.
اسدی.
خسک شود مژه در دیدگان حاسد او
در آن زمان که به وی بنگرد به چشم حسد.
سوزنی.

وی. [وَ / وِ] (پسوند) مخفف وَیه. صورت دیگر اویه: نفطوی، نفطویه. سیبوی، سیبویه:
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی
با نکته ٔ مغنی و با دانش مطیع
با خاطر مبرد و اغراق نفطوی.
منوچهری.

وی. [وَ] (ع صوت، اِ) کلمه ٔ تعجب است. گویند: ویک و وی لزید، و به معنی حقاً آید و به همین معنی است آیه ٔ: وَیْکأنه لایفلح الکافرون. (قرآن 82/28). و بر «کأن » مخففه و مشدده داخل شود. (منتهی الارب) (آنندراج). || کنایه است از ویل. و قوله تعالی: ویکأن اﷲ یبسط الرزق. (قرآن 82/28). سیبویه از خلیل روایت کند که آن مفعول است از کان و گویند معنای آن معنای «اء لم تر» است و گویند ویلک است که لام حذف شده و فراء حکایت کرده است و گفته اند به معنی اعلم است. (منتهی الارب) (آنندراج).

وی. [وَ / وِ] (صوت) مخفف وای، و آن لفظی است که در محل دردی و المی و آزاری بر زبان می آید. (برهان) (انجمن آرا):
نه ز من یاد میکنی نه دلم شاد میکنی
همه بیداد میکنی وی از این شوخی تو وی.
؟
|| (اِ) به معنی مقدار، چنانکه اگر زراعتی ده برابر آنچه کاشته باشد حاصل شده باشد، گویند ده وی شده است و اگر صد برابر صدوی شده و اگر سوداگری متاعی را به دو برابر آنچه خریده است فروخته باشد گویند دووی کرده است یعنی ده بیست. (انجمن آرا) (برهان):
گر صالح و گرفاسق بر فطرت خویشم من
گو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی.
نزاری قهستانی.
ممکن است در این معنی دگرگون شده ٔ «ری » باشد. رجوع به ری شود.

وی. [وِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان انگهران کهنوج شهرستان جیرفت در 245 کیلومتری جنوب کهنوج و چهارکیلومتری خاور راه مالرو انگهران به میناب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ فارسی هوشیار

وی وی

(صفت) کلمه دال بر تعجب و حیرت: ((بحیرت گفت زال مولع زر که وی وی جان مادر خ جان مادر خ)) (نزاری از قول زنی فرنظا. )

فارسی به انگلیسی

پارک‌

Commons, Garden, Park

فرهنگ عمید

وی

مقدار، اندازه،
افزایش چیزی به چند برابر: ده وی (= ده برابر)،
* وی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] افزایش پیدا کردن،

برای بیان ناراحتی و رنج به کار می‌رود،

فرهنگ معین

وی

(وَ) (اِ.) مقدار، اندازه.

(وَ یا وِ) ضمیر منفصل سوم شخص مفرد: اوی، او.

معادل ابجد

از بازیگران فیلم پارک‌ وی

698

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری