معنی از بازیگران فیلم چند متر مکعب عشق

حل جدول

چند متر مکعب عشق

فیلمی از جمشید محمودی


از بازیگران فیلم چند متر مکعب عشق

ساعد سهیلی

نادر فلاح

ساعد سهیلی، نادر فلاح


کارگردان فیلم چند متر مکعب عشق

جمشید محمودی


بازیگر فیلم چند متر مکعب عشق

ساعد سهیلی، نادر فلاح

لغت نامه دهخدا

سانتی متر مکعب

سانتی متر مکعب. [م ِرِ م ُ ک َع ْ ع َ] (اِ مرکب) رجوع به واحد حجم شود.


مکعب

مکعب. [م ِ ع َ](اِ) نوعی کفش که به شتالنگ پا نرسد و آن غیر عربی است.(از اقرب الموارد).

مکعب. [م ُ ک َع ْ ع ِ](ع ص) امراءه مکعب، زنی نارپستان.(مهذب الاسماء). دختر پستان کرده.(منتهی الارب)(آنندراج): جاریه مکعب، دختر پستان گرد.(ناظم الاطباء). دختر پستان برآمده.(از اقرب الموارد). || ثدی مکعب، پستان برآمده.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). پستان برآمده.(آنندراج).

مکعب. [م ُ ک َع ْ ع َ](ع ص، اِ) چهارگوشه کرده شده.(غیاث)(از منتهی الارب). و رجوع به تکعیب شود. || هر جسمی که شش سطح مربع وی را احاطه کرده باشد.(ناظم الاطباء). جسمی که دارای شش سطح باشد.(از تعریفات جرجانی). شکلی است مجسم همچون کعبتین نرد گرد بر گرد او شش مربع تا درازا و پهناو بالای او یکسان باشد.(التفهیم ص 25). در اصطلاح هندسه، جسمی باشد که محیط است بر او شش سطح مربع، متساویه الاضلاع و الزوایا بر هیأت کعب نرد، و این شکل را شکل ارضی نیز گویند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شش وجهی منتظم، شکلی فضایی است که از شش وجه مربع شکل مساوی تشکیل شده است.(فرهنگ اصطلاحات علمی): بفرمود تا خانه ٔ مکعب مسطح بنا کردند و سطوح او را به گچ و مهره مصقل گردانیدند.(سندبادنامه ص 64).
- جسم مکعب، هر جسم که دارای شش سطح مساوی باشد.(ناظم الاطباء).
|| مجازاً، به ضلع مکعب نیز اطلاق گردد.(از کشاف اصطلاحات الفنون). ||(اصطلاح ریاضی) حاصل ضرب جذر در مجذور.(ناظم الاطباء). حاصل ضرب عددی در مجذور خود و آن را کعب نیز گویند.(از کشاف اصطلاحات الفنون): چون عدد را به مثل خویش زنی و آنچه گرد آید هم بدو زنی مکعب کرده آید، چون سه کاندر سه زنی نه شود و این مال است، چون او را به سه زنی بیست و هفت آید، این مکعب است... و گروهی از بهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خوانند.(از التفهیم ص 43). فرهنگستان ایران «توان سوم » را در حساب بجای این کلمه پذیرفته است. و رجوع به توان در همین لغت نامه شود.
- عدد مکعب، حاصل ضرب جذر در مجذور.(ناظم الاطباء).
|| چادر منقش و رنگارنگ.(ناظم الاطباء). بُردِ بنگار.(مهذب الاسماء). برد و جامه ٔ نگارکرده به شکل کعب.(از اقرب الموارد). جامه و چادر. || جامه ٔ نوردیده به نورد شدید.(آنندراج). جامه ای که به سختی پیچیده و تا کرده باشند.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || پستان برآمده.(آنندراج): ثدی مکعب، پستانی چند بجولی شده.(مهذب الاسماء). پستان برآمده.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || زنی که نارپستان باشد.(غیاث). || مأخوذ از تازی، کعب دار و پایه دار.(ناظم الاطباء).


متر

متر. [م ِ] (فرانسوی، اِ) نوعی از اندازه ٔ طول که عبارت است ازیک چهل میلیون جزء از دایره ٔ نصف النهار و مساوی است به پانزده گره و سه ربع گره یعنی یک ربع گره از گزشاه که اندازه ٔ معمولی این زمان است کوتاه تر می باشد. (ناظم الاطباء). واحد طول در دستگاه متری است که به تخمین برابر با «یک چهل میلیونیم » نصف النهار زمین است. این واحد به سال 1889 م. در کنفرانس اوزان و مقادیر در پاریس اختیار شد. در اکتبر سال 1960 م. در کنفرانس دیگر تجدیدنظر شد و اندازه ٔ آن 1650763/73 برابر طول موج تابش حاصل از تغییر سطح انرژی بین 2p10، 5d5 ایزتوب کریپتون 8636Kr در خلأ انتخاب شد. هر 39/37 اینج یک متر است. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). واحد اساسی اندازه گیری طول و معادل است با 1650763/73 طول موج تابش حاصل از تغییر میان سطوح 2p10 ,5d5 اتم کریپتون در خلأ. (از لاروس). متر در ابتدا به صورت یک ده میلیونیم ربع دایره ٔ نصف النهار زمین مار بر پاریس تعریف می شد. به علت تردیدهایی که در اندازه گیری محیط زمین پیدا شد، متر را بعد از آن با فاصله ٔ موجود میان دو خط موازی حک شده ٔبر روی میله ای از آلیاژ پلاتین و ایریدیوم مضبوط دردفتر بین المللی اوزان و مقادیر پاریس تعریف کردند که در درجه ٔ حرارت یخ در حال ذوب شدن نگاه داشته شده باشد. از روی این نمونه های دیگری ساخته و به کشورهای مختلف برده اند. در 1961 م. متر را چنین تعریف کردند: 1650763/73 برابر طول موج نور به رنگ نارنجی مایل به سرخ صادر شده از کریپتون 86. با این تعریف، اگر متررسمی گم شود، یافتن و ساختن دوباره ٔ آن آسان است.
- دسیمتر، یکدهم متر. دسیمتر مربع، یکصدم متر مربع و دسیمتر مکعب، یکهزارم متر مکعب.
- دکامتر؛ ده متر.
- سانتی متر، یکصدم متر. سانتی متر مربع، یک ده هزارم متر مربع و سانتی متر مکعب، برابر است با یک میلیونیم متر مکعب.
- کیلومتر، هزار متر.
- متر مربع، واحد سطح، و آن مساحت مربعی است که هر ضلعآن برابر با یک متر باشد.
- متر مکعب، واحد حجم و آن برابر با گنجایش مکعبی است که هر ضلع آن مساوی با یک متر باشد.
- میلیمتر، یک هزارم متر. میلیمتر مربع، یک میلیونیم متر مربع و میلیمتر مکعب برابر است با یک بیلیونیم متر مکعب.
- هکتومتر، صد متر.

عربی به فارسی

مکعب

مکعب

فارسی به عربی

مکعب

صلب، مکعب

معادل ابجد

از بازیگران فیلم چند متر مکعب عشق

1758

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری