معنی از بافت هاى نگه دارنده گیاهان
حل جدول
اسکلرانشیم
از بافتهای نگه دارنده گیاهان
پارانشیم
نگه دارنده لباس
جامه دار
از بافت هاى نگهدارنده گیاهان
کلرانشیم
پارانشیم
بافت اصلی گیاهان
پارانشیم
از بافت هاى استحکام بخش گیاهان
اسکلرانشیم
لغت نامه دهخدا
نگه دارنده. [ن ِ گ َه ْ رَ دَ / دِ] (نف مرکب) حافظ. مستحفظ. (ناظم الاطباء). نگاه دارنده.نگاه دار. نگه دار. رجوع به نگاه دار شود:
نگه دارنده ٔ بالا و پستی
گوا بر هستی او جمله هستی.
نظامی.
دارنده
دارنده. [رَ دَ / دِ] (نف) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد:
که او داد برنیک و بد دستگاه
که دارنده ٔ آفتابست و ماه.
فردوسی.
دارای سپهر و اخترانش
دارنده ٔ نعش و دخترانش.
نظامی.
|| نگهبان. نگهدارنده:
همیدون به بندش همی داشتند
بر او چند دارنده بگماشتند.
اسدی.
|| (اِخ) خدای تعالی:
سپهبد بدارنده سوگند خورد
کزین دژ برآرم بخورشید گرد.
فردوسی.
اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت و تاج.
فردوسی.
جهانجوی و گردی و یزادن پرست
مداراد دارنده باز از تو دست.
فردوسی.
نگه
نگه. [ن ِ گ َه ْ] (اِ) نگاه. در تمام معانی رجوع به نگاه و نیز رجوع به نگه کردن شود.
بافت
بافت. (مص مرخم، اِمص) ماضی بافتن. نسج: ثوب جیدالجیله، نیکوبافت و نیکوریسمان. جدلاء؛ زره محکم بافت. (منتهی الارب). || (ن مف مرخم) مخفف بافته. منسوج. بافته شده. باف. (ناظم الاطباء): ارمنی بافت. خوش بافت. دست بافت.
- قالی بافت عراق یا کرمان، قالی که در کرمان یا عراق بافته شده باشد.
بافت. (اِخ) رودی در اقطاع کرمان که از میان قصبه ٔ بافت میگذرد.
نگه داره
نگه داره. [ن ِ گ َه ْ رَ / رِ] (نف مرکب) مخفف نگاه دارنده و نگه دارنده. (برهان قاطع) (آنندراج). حافظ. مستحفظ. (ناظم الاطباء). به این معنی نگه دار مستعمل است. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه یا آنچه چیزی را نگاه دارد محافظ. یا قوت (قوه) نگاه دارنده. قوه ماسکه، (اسم) یکی از اجزا ء اسطرلاب ممسکه.
فرهنگ عمید
حفظکننده،
معادل ابجد
923