معنی از تابلوهاى هارمنسون وان راین رامبراند

حل جدول

از تابلوهاى هارمنسون وان راین رامبراند

ازدواج سامسون


تابلوى هارمنسون رامبراند

بزرگ زاده اسلاو


تابلویى از هارمنسون رامبراند

کاهدان و کلبه


رامبراند

نقاش تابلوی سوار لهستانی


راین

رود مقدس آلمان

رودی در آلمان

لغت نامه دهخدا

رامبراند

رامبراند. (اِخ) رامبرانت. رامبران. نام نقاش نامی هلندی بسال 1606م. در لاید بدنیا آمده است.رامبراند 350 تابلو بدیع و عالی از خود بجای گذاشته که از لحاظ سایه روشن، بسیار جالب توجه میباشد. در میان تابلوهای او تابلو «تبی و خانواده اش » و «خانواده ٔ نجار» از همه معروفتر است. او از نقاشان معروف سبک کلاسیک بود و هم امروز پیروان سبک «امپرسیونیسیم » بمقدار بسیاری در کار خود از وی و دیگر استادان سبک کلاسیک الهام میگیرند. او در سال 1669م. وفات یافت.


راین

راین. (اِخ) رجوع به رَن شود.

راین. [ی ِ] (اِخ) یکی از بخش های سه گانه ٔ شهرستان بم. این بخش در شمال باختری شهرستان بم واقعو حدود آن بدین شرح است: از سمت شمال و شمال خاوری به شهرستان کرمان، از سوی خاور به بخش مرکزی بم، از جنوب و جنوب باختری به شهرستان جیرفت، از سوی باختر به بخش بردسیر از شهرستان سیرجان. این بخش سرزمینی است کوهستانی و هوای بخش در دهستانهای مرغک و مرکزی سردسیر است بطوری که بیشتر مردم بم در تابستان به دهستان مرغک ییلاق میروند ولی هوای دهستان تهرود گرم معتدل مالاریائی است. بلندترین کوههای استان کرمان در این بخش واقع شده و مرتفعترین قله ٔ آن قله ٔ کوه هزار است که 4545 گز ارتفاع دارد. مهمترین رودخانه ٔ بخش رودخانه ٔ تهرود است که از دره و دامنه ٔ کوه هزار و دامنه ٔ جنوبی کوه چوپار سرچشمه گرفته، پس از عبور از جلگه ٔ راین و مشروب ساختن دیه های تهرود به رودخانه ٔ هزار متصل می گردد و مسیر آن از باختر ابارق و دارزین گذشته بسوی شهر بم سرازیر میشود. سایر رودخانه های این بخش آب دایم ندارند. بخش راین شهرستان بم از سه دهستان بدین شرح تشکیل شده است: 1- دهستان حومه، 68 آبادی با 5500 تن جمعیت. 2- دهستان مرغک، 65 آبادی با 5000 تن جمعیت. 3- دهستان تهرود، 20 آبادی با 1500 تن جمعیت. مرکز بخش، قصبه ٔ راین دارای 3000 تن جمعیت میباشد. بنابر آمار فوق، این بخش دارای 154 آبادی و 15000 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

راین. [ی ِ] (اِخ) قصبه و مرکز بخش راین از شهرستان بم، واقع در 75هزارگزی شمال باختری بم و 23هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کرمان - بم. مختصات جغرافیایی این قصبه بدین شرح است: طول 57 درجه و 33 دقیقه و 42 ثانیه. عرض 29 درجه و 24 دقیقه و 35 ثانیه. بیشتر مردم راین آهنگرند و در ساختن ابزار آهنی مانند چاقو، قیچی، قندشکن و جز آن مهارت دارند و گروهی نیز بکار کشاورزی و دامپروری مشغولند. از ادارات دولتی بخشداری، پست وتلگراف، نمایندگی فرهنگ و دارایی و آمار و پاسگاه ژاندارمری دارد. این قصبه دو باب دبستان و در حدود 65باب مغازه و 3000 تن جمعیت دارد و هوای آن سردسیر است و آب آن از دو رشته قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ قصبه غلات، لبنیات، پنبه و انواع میوه هاست. راه فرعی راین در 23هزارگزی در محلی بنام نی بید از شوسه ٔ بم به کرمان منشعب میشود و پس از گذشتن از یک گردنه ٔ خاکی به راین میرسد و سپس به ساردوئیه از شهرستان جیرفت منتهی میگردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


وان

وان. (اِخ) دریاچه ای است به آسیای صغیر. بحیره ٔ ارجیش. بحیره ٔ طِریخ (به مناسبت ماهی طِریخ که در آنجا بسیار است).

وان. (روسی، اِ) ظرف بزرگ فلزی یا چینی که در حمام نصب کنند ودر آن بدن را شستشو دهند. (از فرهنگ فارسی معین).

وان. (پسوند) بان. (حاشیه ٔ برهان چ معین). به معنی محافظت و نگاهبانی. || نگهبان. نگاهدارنده. حارس. و محافظت کننده. همچو گله وان و دشتوان و فیلوان و امثال آن، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. (برهان قاطع). حافظ. نگاهبان. (انجمن آرا). || شبه. مانند. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). نظیر. (برهان قاطع) (از جهانگیری). ون. (جهانگیری). ون مخفف آن است. (آنندراج) (انجمن آرا). حرف تشبیه به معنی مانند. || دارنده. (غیاث اللغات). || (اِ) در تداول گیلانیان، زبان گنجشک. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنچه در لغت پارسی استنباط شده است وان به معنی چشمه و محل آب استعمال می شده و از اسامی قدیم که بر بعضی محال نهاده اند این معنی استنباط می شود چنانکه در آذربایگان محلی معروف است آن را شش وان خواندند چون شش چشمه و رودآب به هم متصل و بدان محل می آمده، اکنون شیشوان گویندو در شهر نشوی که در این زمان به نخجوان مشهور است هم آبی بوده که شکارهای دشتی و کوهی به هوای خوردن آب از کوه به زیر می آمده اند و جماعتی شکارچیان که به پارسی آنها را نخجیروان می نامیده اند می رفته و آنها را نخجیر می کرده اند بتدریج آن محل را نخجیروان خواندند و «را» را حذف کرده نخجوان گفتند. (انجمن آرا) (آنندراج). || (حرف ربط + ضمیر) مخفف و آن. از و (حرف عطف) + آن (اسم و ضمیر اشاره):
وان نار بکردار یکی حقه ٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده.
منوچهری.
واندگر پخت همچنان هوسی
و این عمارت بسر نبرد کسی.
سعدی.

وان. (اِخ) نام شهری است در ترکیه، واقع در فلات ارمنستان در ساحل شرقی دریاچه ٔ وان. (دائره المعارف اسلامی از حاشیه ٔ برهان). نام ولایتی از ملک آذربایجان. (جهانگیری).نام شهری است از ولایت شروان. (برهان قاطع) (غیاث اللغات). شهری است از اقلیم چهارم به جزیره نزدیک بوسطان و بعضی آن را از ارمینه شمارند و چنین است در خوبی آب و هوا بی نظیر است. (آنندراج) (از انجمن آرا).

فرهنگ عمید

وان

ظرف بزرگ چینی یا سرامیکی در حمام برای شستن بدن در آن،

معادل ابجد

از تابلوهاى هارمنسون وان راین رامبراند

1681

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری