معنی از توابع لارستانفارس
حل جدول
جویم
توابع نطنز
ابیانه، دهستان برزرود شامل برز، ابیانه، هنجن، کمجان، عبّاس آباد، چیمه رود، ولوجرد، بیدهند، فریزهند، طره، یارند، وش، حسن آباد، صالح آباد دهستان طرق رود شامل کشه، طار، ورگوران، مزده، نیه، گودرزن، آب سنجد دهستان کرکس؛ شامل روستاهایی همچون اوره، طامه، جزن، خفر، دستجرد، جاریان، ویشته، هُل آباد در تقسیمات رسمی کشوری، شهرستان نطنز در حال حاضر دارای دو بخش مرکزی و بخش امامزاده، چهار شهر نطنز، طرق رود، بادرود و خالد آباد و پنج دهستان به نام های کرکس، طرقرود، برزرود، امامزاده و خالدآباد می باشد. فرمانداری شهرستان نطنز در سال ۱۳۳۶ تأسیس شده است. شهرها: نطنز و طرق رود
لغت نامه دهخدا
توابع. [ت َ ب ِ] (ع ص، اِ) ج ِ تابع. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جمع تابع وتبع، مفرد هم آمده است. (آنندراج). ج ِ تابعه. (ناظم الاطباء). || ملحقات و لواحق و متع-لقات وهر چیز که پیروی کند چیز دیگری را و نیز لفظی که پیروی لفظ دیگر نماید مانند «حَسَن بَسَن ». (ناظم الاطباء). || اسمهایی که اِعراب آنها بر سبیل تبعیت غیر باشد چون صفه، بدل، عطف بیان، عطف بحروف.
- توابع خطابت، آنچه توابع خطابت بود که آنرا تحسینات و تزیینات خوانند. رجوع به اساس الاقتباس صص 574-585 شود.
توابع کجور
توابع کجور. [ت َ ب ِ ع ِ ک ُ] (اِخ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر است که 4100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
بندر توابع
بندر توابع. [ب َ دَ رِ ت َ ب ِ] (اِخ) دهی از دهستان برج اکرم بخش فهرج است که در شهرستان بم واقع است. 144 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
میچ توابع
میچ توابع. [ت َ ب ِ] (اِخ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم، واقع در 42هزارگزی جنوب فهرج با 198 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
توابع ارسنجان
توابع ارسنجان. [ت َ ب ِ ع ِ اَ س َ] (اِخ) یکی از دهستانهای بخش زرقان شهرستان شیراز است و از 50 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 11600 تن سکنه دارد و آبادیهای مهم آن عبارتند از: ارسنجان جمال آباد، کتک، قلات خوار، دهک. مرکز این دهستان قصبه ٔ ارسنجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.
توابع شالینگ چال...
توابع شالینگ چال. [ت َ ب ِ ع ِ] (اِخ) نام محلی است در 38هزارگزی بابل، ییلاقی که در حدود 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فرهنگ عمید
پیرو، پیرویکننده،
(اسم) (ادبی) در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بیمعنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته میشود، مانند «پَخت» در رختوپَخت، و «پاخت» در ساختوپاخت،
فارسی به عربی
ضواحی
گویش مازندرانی
از تقسیمات قدیم تنکابن – شامل دو هزار و سه هزار تا سادات...
فرهنگ معین
جمع تابع.، چاکران، پس روان. [خوانش: (تَ بِ) [ع.] (ص. اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
متعلقات، وابستهها، حومهها، اطراف، پیروان، چاکران، پیآمدها، نتایج، تابعها
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع تابه
واژه پیشنهادی
از توابع بانه : ننور
معادل ابجد
1570