معنی از توابع مرودشت دراستان فارس

حل جدول

از توابع مرودشت دراستان فارس

سیدان


شهری دراستان فارس

آباده • آباده طشک • ارد • اردکان • ارسنجان • استهبان • اسیر • اشکنان • افزر • اقلید • امام‌شهر • اهل • اوز • ایج • ایزدخواست • باب انار • بابامنیر • بنارویه • بهمن • بوانات • بیرم • بیضا • جنت‌شهر • جهرم • جویم • چاه‌ورز • حاجی‌آباد • حسامی • حسن‌آباد • خان زنیان • خانمین • خاوران • خرامه • خشت • خنج • خور • خوزی • خومه‌زار • داراب • داریان • دبیران • دوبرجی • دوزه • دهرم • دژکرد • رامجرد • رونیز • زاهدشهر • زرقان • سده • سروستان • سعادت‌شهر • سلطان‌شهر • سورمق • سیدان • ششده • شهرپیر • شیراز • صدرا • صغاد • صفاشهر • علامرودشت • عمادشهر • فدامی • فراشبند • فسا • فیروزآباد • قائمیه • قادرآباد • قره‌بلاغ • قطب‌آباد • قطرویه • قیر • کارزین • کازرون • کامفیروز • کره‌ای • کنارتخته • کوار • کوپن • کوهنجان • گراش • گله‌دار • لار • لامرد • لپوئی • لطیفی • مادرسلیمان • مبارک‌آباد • مرودشت • مزایجان • مشکان • مصیری • مهر • میان‌شهر • میمند • نوبندگان • نوجین • نودان • نورآباد • نی‌ریز • والاشهر • وراوی • هماشهر


از توابع استان فارس

نرمان

مادرسلیمان


رود مرودشت

سیوند

لغت نامه دهخدا

مرودشت

مرودشت. [م َرْوْ دَ](اِخ) از بلوکات ولایات آباده ٔ فارس. آب و هوای آن معتدل و اراضی آن از رود پلوار مشروب می شود. از نظر جغرافیایی به سه ناحیه تقسیم می شود: خفرک علیا، خفرک سفلی، مرودشت که دارای 53 قریه می باشد.(از جغرافیای سیاسی کیهان). اصطخر و مرودشت، اصطخر در ایام ملوک فرس دارالملک ایشان بوده است... و اکنون اصطخر دیهکی است کی در آنجاصد مرد باشند و رود کر هم در میان مرودشت می آید.(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 125 و 127 و 128). نام یکی ازدهستانهای هشتگانه بخش زرقان شهرستان شیراز است. و حدود آن عبارت است از: شمال به دهستان رامجرد و خفرک، از جنوب به دهستان حومه ٔ زرقان، از شرق به دهستان های خفرک و کربال از غرب به دهستان بیضا. این دهستان در قسمت شمال و شمال غربی بخش قرار گرفته و هوای آن معتدل و آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ٔ سیوند و چشمه تأمین میشود. رود کر از قسمت جنوبی دهستان جریان دارد. محصولات عمده ٔ آن غلات، برنج، صیفی، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 22000 تن است، از آبادیهای مهم آن کارخانه ٔ قند فتح آباد، کنار رجاآباد است. راه شیراز به اصفهان از وسط این دهستان کشیده شده و کارخانه ٔ قند مرودشت و خرابه های تخت جمشید(کاخ آپادانا) و استخر از عصر هخامنشیان دراین دهستان است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


توابع

توابع. [ت َ ب ِ] (ع ص، اِ) ج ِ تابع. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جمع تابع وتبع، مفرد هم آمده است. (آنندراج). ج ِ تابعه. (ناظم الاطباء). || ملحقات و لواحق و متع-لقات وهر چیز که پیروی کند چیز دیگری را و نیز لفظی که پیروی لفظ دیگر نماید مانند «حَسَن بَسَن ». (ناظم الاطباء). || اسمهایی که اِعراب آنها بر سبیل تبعیت غیر باشد چون صفه، بدل، عطف بیان، عطف بحروف.
- توابع خطابت، آنچه توابع خطابت بود که آنرا تحسینات و تزیینات خوانند. رجوع به اساس الاقتباس صص 574-585 شود.


فارس

فارس. [رِ] (اِخ) حطاب بن حنش فارس. رجوع به حطاب بن حنش شود.

ترکی به فارسی

فارس

فارس

فرهنگ عمید

توابع

پیرو، پیروی‌کننده،
(اسم) (ادبی) در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بی‌معنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته می‌شود، مانند «پَخت» در رخت‌وپَخت، و «پاخت» در ساخت‌وپاخت،

فارسی به عربی

توابع

ضواحی

گویش مازندرانی

توابع

از تقسیمات قدیم تنکابن – شامل دو هزار و سه هزار تا سادات...

فرهنگ معین

توابع

جمع تابع.، چاکران، پس روان. [خوانش: (تَ بِ) [ع.] (ص. اِ.)]

معادل ابجد

از توابع مرودشت دراستان فارس

2494

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری